مترجم سایت

مشاهیر کاشان :: سایت شخصی محمدرضا چمنی مجرد

سایت شخصی محمدرضا چمنی مجرد

خوش آمدید www.chemeni.ir به

سایت شخصی محمدرضا چمنی مجرد

خوش آمدید www.chemeni.ir به

سایت شخصی محمدرضا چمنی مجرد

محمدرضا چمنی مجرد اعلام کرد: تنها سایتی که متعلق به بنده می باشد و مطالب آن را حقیر ارسال می کنم به آدرس chemeni.ir است. وی خاطر نشان کرد بازدیدکنندگان گرامی به طور مستقیم آدرس chemeni.ir را در نوار آدرس مرورگر خود تایپ کرده و وارد سایت شوند. زیرا ممکن است در غیر این صورت از طریق سایت های جستجوگر به سایت های دیگری هدایت شوند.

وی در زمینه ی هدف طراحی این سایت به بازدیدکننده ی سایت خود اظهار داشت بنده هدف خود را از طراحی سایت شخصی در 4مورد برایتان بیان می کنم:
1-نشر دانش
زکات علم، نشر آن است. هر سایت می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از این سایت ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای این سایت ها است.
2-انتقال تجربه
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار! اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
3-بیان دیدگاه ها
گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
4-اطلاع رسانی
طراحی سایت یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند سایت هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز به تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق طراحی سایت انجام می دهند افزوده می شود.
وی در پایان از همه ی بازدیدکنندگان گرامی به دلیل ارسال نظرات، انتقادات و پیشنهادات مفید و کارآمد تشکر و قدردانی کرد و متذکر شد که بنده بی صبرانه منتظر نظرات، انتقادات و پیشنهادات بازدید کنندگان گرامی هستم این عزیزان می توانند از طریق ایمیل بنده به آدرس chemeni.ir@gmail.com با حقیر در ارتباط باشند.


پیام های کوتاه
کلمات کلیدی

chemeni.ir

چمنی

ملا حبیب الله شریف

خانه عباسی‌ها

آیــــــامـــــــی دانـــــیـــــــــد؟

حکمت هایی از نهج البلاغه امیر المومنین علی(علیه السلام)

سکته قلبی

مدعیان حقوق بشر و صلح جهانی

عربستان وحشی

شورای امنیت سازمان ملل

بحران یمن

اوضاع اسفبار یمن

دشمنان اسلام و امید به اختلاف شیعه و سنی

به آنها کمک نکنید!

مفتی مصری داعش: مردم غزه شیعه هستند

کربلا با تهدیدی حقیقی از سوی گروههای ترریستی روبروست

میلاد مسعود امام زمان مبارک

میلاد امام محمدباقر

تبریک روز معلم

شعر زیبای شاعر جوان اهل بیت(ع) در تقارن ایام فاطمیه و نوروز

پوستر شعر زیبای شاعر جوان اهل بیت(ع) در تقارن ایام فاطمیه و نوروز

یا مقلب القلوب و الابصار...

تقارن نوروز با ایام عزای فاطمیه(س)

میلاد با سعادت عقیله العرب

بانوی مستبصر اوکراینی:مطالعه کردم و شیعه شدم

برای امام‌حسین(ع) فیلم نسازید!

انتقاد شدید «ضیاء» از "رستاخیز" : آقای درویش! اگر دلتان نیست

چرا نباید چهره حضرت عباس(ع) را به تصویر کشید؟!

صندوقچه منتسب به حضرت زهرا(س) به موزه کربلا اهدا می‌شود + عکس

ایران جزایر سه‌گانه را به امارات می‌دهد!

آخرین نظرات
نویسندگان

۲۵ مطلب با موضوع «مشاهیر کاشان» ثبت شده است

۱۸اسفند

برای مشاهده تصویر در اندازه واقعی اینجا کلیک کنید

 

محمدرضا چمنی مجرد
۲۱آذر

زندگینامه آیت الله سید محمدباقر مصطفوی(ره)

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
«آیت الله سید محمد باقر مصطفوی حسینی کاشانی» امروز 18 آذر 1392 در 82 سالگی درگذشت.
متن زیر آشنایی کوتاهی با حیات پربار این عالم ربانی است: 

 زندگینامه آیت الله سید محمدباقر مصطفوی(ره)

سید محمدباقر مصطفوی حسینی از علمای برجسته کاشان اول اسفند سال 1310 در خانواده ای مومن و سرشناس در محله سر پله کاشان متولد شد.

پدر ایشان «آیت الله سید احمد مصطفوی» از علمای بزرگ شهر و داماد «سید مصطفی کاشانی» پدر «آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی« بود.

سید محمدباقر از کودکی هوشی سرشار داشت و پس از تحصیل در بهترین مدرسه شهر درصدد کسب علوم دینی برآمد.

او هفت ساله بود که از نعمت حضور پدر محروم شد و در دامان پاک مادر و دایی خود تحصیلات ابتدایی و علوم مقدماتی حوزه های علمیه را در کاشان و زیر نظر آیت الله العظمی میرسید علی یثربی گذراند.

پس از سه سال مطالعه علوم حوزوی در کاشان، عطش بی انتهای این جوان باهوش و مستعد او را به سمت افق های والاتری سوق می داد، بطوری که با شوقی تمام راهی حوزه علمیه قم شد.

شهر مقدس قم نیز با همه وسعت و علمش او را راضی نمی کرد و دستی او را با تقدیر نجف گره می زد لذا پس از گذشت حدود دو سال رهسپار نجف شد تا 23 سال از سالهای جوانی خود را وقف کسب علوم دینی در آن دیار کند.

سید باقر جوان، خود را در نجف میان دریای مواج فقاهت و اصول، شناور یافت و 23 سال از محضر آیات عظام سیدابوالقاسم موسوی خویی، مجتبی لنکرانی، جمال بلاغی، سید عبدالاعلی سبزواری، میرحسین یزدی، عباس قوچانی، علامه عبدالحسین امینی و دیگر بزرگان حوزه علمیه نجف در فقه، اصول، تفسیر و اخلاق بهره ها برد.

در عظمت استادان این عالم وارسته همین بس که علم کلام را نزد صاحب کتاب الغدیر، علامه امینی و فلسفه را نزد جانشین آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی، شیخ عباس قوچانی فرا گرفت.

سید باقر در ابتدای ورودش به نجف وارد مدرسه سید کاظم یزدی و در حجره نوه ایشان ساکن شد اما پس از مدت کوتاهی با کمبود جا برای نوه سید کاظم یزدی راضی به مشقت او نشد و آنجا را به قصد مدرسه بخارایی ترک کرد.

وی در شرایط سخت و مشقت بار دوری از شهر و دیارش به کسب علم پرداخت اما اوضاع نامساعد اقتصادی هیچگاه مانعی بر سر راه عاشقان علم اهل بیت نبود و عالمان نجف نیز از این مساله مستثنا نبودند.

آیت الله مصطفوی در خاطرات خود از سیدرضا تبتی طلبه هندی الاصل ساکن نجف یاد می کند که سالها به دور از هیچگونه کمک مالی خانواده در مجاورت امیرالمومنین(ع) و با عنایات ویژه آن حضرت به تحصیل علوم دینی مشغول بود.

وی در این باره می گوید: در آن روزگار وضع اقتصادی طلاب نجف بسیار نامناسب بود و افزون بر این، خانواده سیدرضا هم که درگیر جنگ چین و تبت و محاصره بودند، امکان ارسال هزینه های تحصیلی به نجف را نداشتند.

آیت الله مصطفوی در حجره ای محقر اما گرم و صمیمی در کنار مراجع عظام همچون آیت الله سید علی سیستانی، ناصر مکارم شیرازی، وحید خراسانی، جعفر سبحانی و دیگر نوادر علمی روزگار پله های فقاهت و بینش را طی کرد.

وی در این سالها با تدریس و تحصیل علم، اخلاق و درک محضر استادان بزرگ عالم تشیع همراه بود که این امر ذوق و شوق این عالم عاشق حقیقت را دوچندان می کرد.

روح والا و جان جویای حقیقت آیت الله مصطفوی سبب شد که پس از برطرف کردن حکم تحریم از خواندن فلسفه،به آموختن این علم روی آورد، چرا که سالها به فتوای نخستین مرجع شیعه یعنی آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی مطالعه فلسفه در حوزه های علوم دینی تحریم شده بود.

علت تحریم فلسفه، نبود ظرفیت و درک لازم در همه افراد و امکان گمراه شدن آنها اعلام و با گذشت زمان و شرایط روزگار، این حکم ملغی شد و آیت الله سید باقر مصطفوی نزد حاج شیخ عباس قوچانی فلسفه آموخت.

آنچنان درس، بحث و مطالعه، سید باقر 40 ساله را در دریای عمیق علم فرو برده بود که وضعیت نامناسب جسمانی را مانعی بر سر راه تحصیل و تعلیم نمی دید و همواره بدنبال شناخت حقیقت، پله های کمال را می پیمود.

وضعیت نامناسب جسمانی او را به جایی رساند که استاد بزرگوارش آیت الله العظمی سید ابوالقاسم موسوی خویی بر او خرده گرفت، بازگشت او را تکلیفی دینی دانست و این عالم حقیقت جو را راهی شهر و دیار زادگاهش کرد، بازگشتی که برای او نه، اما برای مردم کاشان، شادی و برکت به همراه داشت و هر روز سیل مردم مشتاق، در آرزوی آموختن کلمه ای و دیدار با عالمی فرزانه به سوی او می شتافتند.

بازگشت ناخواسته آیت الله سید باقر مصطفوی به ایران و حضورش در کاشان، منشا خیرات و برکات زیادی برای شهر بود.

آیت الله مصطفوی از سال 1351 با حضور در کاشان، به اقامه جماعت، تفسیر و خطابه پرداخت که حاصل فعالیت های علمی ایشان در این سالها مجموعه های دست نویسی در زمینه تفسیر، طهارات ثلاث و کتاب صلوه است.

این عالم وارسته امروز هجدهم آذر 1392 به دلیل کهولت سن به رحمت ایزدی پیوست.

...................
پایان پیام/ 218

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

ابوالحسن غفاری ، (۱۲۲۹ ه.ق. کاشان - ۱۲۸۳ ه.ق. تهران) (حدود ۱۸۱۳-۱۸۶۶ میلادی)، معروف به صنیع‌الملک از نقاشان ایرانی است. وی فرزند میرزا محمد غفاری و از خانواده قاضی عبدالمطلب غفاری کاشانی و عموی محمد غفاری (کمال‌الملک) می‌باشد.

پس از فراگرفتن فن نقاشی در ایران، در اواسط سلطنت محمد شاه قاجار و در سال ۱۲۵۶ ه.ق.، به تشویق و مساعدت حسین علی خان نظام‌الدوله مشیرالملک به ایتالیا سفر کرد و چند سال در موزه‌های فلورانس و رم مشغول نقاشی بود. وی پس از درگذشت استاد محمدابراهیم نقاشی‌باشی در سال اول ۱۲۶۷ نقاش‌باشی لقب گرفت در سال ۱۲۷۷ به دلیل کوشش‌هایی که در روزنامه دولت علیه ایران نمود، صنیع‌الملک لقب یافت.

وی بزرگ‌ترین نقاش دوره قاجاریه است که در محافل آن زمان، او را رافائل ایران نام نهاده بودند. یکی از آثار وی که از روی یکی از تابلوهای رافائل کشیده شده، در موزه واتیکان موجود است . این تابلو متعلق به میرزا علی اصغر خان اتابک امین‌السلطان صدراعظم بود که در تالار پارک وی نصب گردیده بود . در جنگی که بین دولتیان و ستارخان در گرفت، تابلوی مزبور مورد اصابت گلوله قرار گرفت و سوراخ شد؛ ولی تابلو توسط میرزا علی اکبر خان کاشانی مزین‌الدوله تعمیر شد و تا این اواخر در مدرسه کمال‌الملک به دیوار آویخته بود. نام این تابلو رافائل مادونای فرلین یو است . چگونگی وجود آن در واتیکان معلوم نیست. او در سال ۱۲۷۳ ه.ق. صورت‌های تالار نظامیه را به اتمام رساند که دارای ۸۴ تصویر از رجال دربار قاجاریه است و صف سلام ناصرالدین شاه را نشان می‌دهد.

وی بنیان‌گذار اولین مدرسه نقاشی در ایران است و در روزنامه‌اش ، «دولت علّیه ایران» که اول نامش «وقایع اتفاقیه» بود، برای قبول شاگردان اعلان کرده است.

ابوالحسن غفاری در سال ۱۲۸۳ ه.ق. سکته کرد و درگذشت.

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی (زاده:۱۲۶۲ کاشان، درگذشته:۱۳۳۸ کاشان) از علما و مجتهدان معاصر شیعه بود.

پدرش علی مدد ساوجی نیز از علمای شیعه بود. در سن ۸ یا ۹ سالگی پدرش در ساوه درگذشت و او در کاشان تحت سرپرستی یکی از شاگردان پدر با نام سید حسین کاشانی قرار گرفت.

از همان کودکی آثار نبوغ در او مشهود بود و در سن ۱۸ سالگی به درجه اجتهاد رسید. علاوه بر فقه در زمینه‌های کلام، صرف و نحو، ادبیات، تاریخ، ریاضیات، حدیث، رجال، علوم غریبه، عرفان، تفسیر و اخلاق تبحر داشت. او دارای تألیفات فراوانی بالغ بر ۱۵۷ اثر است. کتاب فقهی «منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع» و همچنین کتاب «ریاض الحکایات» از آثار اوست.

از نکات برجسته زندگی وی زهد و ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا و همت بلنداواست.[۱] او در تاریخ مشروطه کاشان نقش چشمگیری داشته‌است.[۲]

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

سید احمد خاوری کاشانی ملقب به فخرالواعظین و لسان‌الاسلام شاعر و سخنور آزادی‌خواه و ملای مشروطه‌خواه بود. او از اعضای انجمن سری آزادی‌خواهان، از فعالان ضد دیکتاتوری در دوران استبداد صغیر و از روزنامه‌نگاران و دولتمردان عصر مشروطه بود.

زندگی شخصی

پدر خاوری «سید هاشم واعظ» از سادات حسینی کاشانی و مادرش حاصل وصلت میرمعصوم کوزه‌کنانی شاعر به‌نام قرن سیزدهم و برادرزاده ملک‌الشعرای صبا بود.

او در مقدمه «کتاب محمود» گزارش دوران جوانی خویش را این‌چنین نگاشته‌است:

در هیجده سالگی پا به منبر گذاشته و به ذکر اخبار و مراثی پرداختم و در نوزده سالگی به مساعدت پدر بار تأهل به دوش گرفتم. پس از ارتحال پدر به سبب گرفتاری به عیال و اولاد و احتیاج به امر معاش، به‌کلی مشغول امر منبر گشتم و کم‌کم به ممارثت در این فن کمالی به سزا یافتم، ممدوح بزرگان و محسود همگنان شدم، رطب و یابسم را وحی منزل دانستند، آب دستم را برای شفا و ثورم را به دفع ابتلا خوردند، خواب‌ها در بزرگواریم دیدند، کرامت‌ها برایم ذکر کردند. ولی با همهٔ ترقی پیوسته طبعم مایل به کسب ادبیات و سیر در تواریخ و دواوین شعرا بود.»[۱]

خاوری در ۱۳۱۶ قمری به تهران رفته و از جانب مظفرالدین شاه به «فخرالواعظین» و «لسان‌الاسلام» ملقب می‌شود. او در مورد وضعیت کشور در آن دوران می‌نویسد:

مملکت را چون خانه‌ای دیدم که جمعی در اطرافش با بیل و کلنگ بنیانش را خراب کنند و دسته‌ای دیگر از دزدان مشغول بردن ثروت این خانه باشند، و سکنه آن بعضی در خواب راحت و جمعی به عیش و نوش مشغول. و دسته‌ای با هم گرم زدوخورد باشند، و خدای خانه گاهی برای خفتگان ذکر خواب بخواند و گاهی با عیاشان همدست شود و زمانی دزدان را مدد کند و وقتی نزاع کنندگان را تحسین و مخربین را آفرین گوید.»

خاوری مدتی بعد به کاشان بازگشته و در اوج مبارزات مشروطه خواهان دوباره به تهران بر می‌گردد. عضویت در انجمن سری آزادی‌خواهان و همکاری با روزنامه مجلس مهمترین فعالیتهای او در این دوران است. او پس از افشای اعضای انجمن سری به کاشان تبعید می‌شود.

خاوری در دوران تبعید خانگی به همراه فخرالدین نراقی یک راهپیمائی مردمی از کاشان به قم را در حمایت از مهاجرت روحانیون مشروطه خواه (طباطبایی، بهبهانی و...) رهبری می‌کند که با پادرمیانی عضدالملک و بازگشت روحانیون به تهران آنان نیز به کاشان مراجعت می‌کنند.

او در دوران مشروطه صغیر وارد انجمن فاطمیه شده، در جشن افتتاح مجلس شورای ملی و درگیری‌های میدان توپخانه حضوری فعال داشته و در اول محرم ۱۳۲۷ قمری به کاشان باز می‌گردد... و «در راه به چند نفر از [لر|الوار] بر خورده، به جرم مشروطه خواهی قصد قتلم کردند، خداوند نجاتم داد».

با انتصاب میرزا باقرخان مکرم‌الدوله به حکومت کاشان او و دیگر آزادی‌خواهان از یک پشتیبان نیرومند برخوردار می‌شوند و حتی در هنگامه جنگ آذربایجان و آشوب اصفهان و قیام سرداران بختیاری و بلوای تهرانیان، وقتی قشون حکومت که در مسیر اصفهان به تهران در کاشان اتراق کرده بود:

مستبدین وقت را غنیمت شمرده، اعدام و افنای قاطبه احرار را عازم گشتند، هر ساعت رنگی تازه ریختند، و هر دم گربه‌ای از نو رقصاندند. افواج دولت را به قتل احرار تحریص و ترغیب نمودند، به‌ویژه آن بنده که برای کشتنم نیرنگ‌ها و حیله‌ها برانگیختند. با این همه دشمن آن حاکم عادل چنان از احرار حراست کرد که گرد به دامان هیچ یک ننشست و ذره‌ای از شرف کسی کم نشد.

تا چندی بعد که «نور کوکب مشروطه از مشرق ایران طالع و ظلمت استبداد از ساحت مملکت زائل گشت و مفتخواران ذلیل و خوار شدند».

اما پس از آن نیز با تصرف کاشان توسط نایب حسین و اشرار هوادار او خاوری ناگزیر از گریز به تهران می‌شود[۲] (چند روز بعد قوای بختیاری شهر را آزاد می‌کنند) و او فعالیت روزنامه‌نگاری و کمک به دولت مشروطه را در پایتخت پی می‌گیرد.

ترور اتابک و مزار عباس آقا تبریزی

برگزاری مراسم باشکوه چهلمین سالروز قتل علی اصغر اتابک صدراعظم قاجار بر مزار عباس‌آقا تبریزی قاتل او با پوشش خبری گسترده‌ای از ناحیه رسانه‌های مستقل روبه‌رو گشت[۳][۴].

از جمله روزنامه حبل‌المتین هفتگی چاپ کلکته یک ویژه‌نامه هشت صفحه‌ای را به این مراسم اختصاص داد و نوشت:«عده جمعیت به یک‌صد هزار نفر تخمین زده شد. تمام انجمن‌ها و عموم شاگردان مدارس دسته دسته می‌آمدند، چادرها بر پا کرده چای و قهوه و سایر لوازم از همت وطن پرستان سبیل بود. دسته‌های سینه‌زن به ابیات جانگداز مترنم و رطب‌اللسان بودند.»[۵][۶] قصیده فخرالواعظین نیز که در این مراسم خوانده شد با استقبال زیادی همراه شد[۷]:

گفت تاریخ عزایش را به زاری خاوری

کرد از شش لول احیا عالمی را آدمی

نظام وفا نیز غزل زیبایی را از خاوری نقل می‌کند که به این موضوع اشاره دارد:

[۸]

چشم فتانش به ملک دل سر بیداد دارد

این سیه‌دل چند در خونریزی استبداد دارد

می‌زند هردم فشنگ از غمزه ششلول مژگان

ترک من عباس آقا را مگر استاد دارد

در بهارستان حسن وی نماز آرند دل‌ها

مجلس شورا مگر در آن بنا بنیاد دارد

انجمن سری آزادی‌خواهان

خاوری در ۱۳۱۷ قمری به توصیه یحیی کاشانی به انجمن سری آزادی‌خواهان پیوست. گروهی که در نهایت با تدابیر اتابک از هم پاشیده ماهیت آن افشاء و اعضای آن شناخته و به حبس و تبعید گرفتار شدند. البته فخرالواعظین به واسطه نرم‌دلی مظفرالدین شاه از مجازات سخت بخشوده و به کاشان تبعید شد[۹] در شب‌نامه‌ای که به اقامتگاه سلطان انداخته شد و به لو رفتن انجمن انجامید، علاوه بر مقاله‌ای تند و انتقادی از شیخ یحیی شعری از خاوری خطاب به اتابک نیز وجود داشت که در پایان آن می‌گفت:

[۱۰][۱۱][۱۲]

داس غیرت چو شود در کف ملت ظاهر

پاک از لوث وجود تو کند بستان را

کاسه لیسی تو از روس ندارد ثمری

کین سیه‌کاسه در آخر بکشد مهمان را

کتاب محمود و مواد مخدر

در روزگاری که وافور شب و روز در محافل انس و الفت با هزاران کرشمه و ناز لب بر لب پیر و جوان غنوده، دست به دست آنان با نرمش و نوازش گردش نموده، از کودکان خردسال تا پیران کهن سال را به آفت خود آلوده و نه‌تنها محبوب و مطلوب طبقات مرفه و ممتاز بلکه همدم هر فقیر و بی‌چیز و حتی مجلس افروز هر گدا و بینوا نیز بود.

و در دورانی که از ارباب ذوق و ادب تا حاکمان قدر قدرت بهر فرار از دشواری‌های زندگی خود را در دنیای بی انتهای رؤیاهای فریبنده نشئه تریاک افکنده، به افسانه‌های آثار معجزه‌آسای آن دل‌خوش کرده بودند. خاوری کاشانی با نگارش کتاب محمود[۱۳]؛ تنها اثری که در دوران حیات خویش منتشر ساخت، با آینده اندیشی کم نظیری خطرات این افیون بر سلامت جامعه را هشدار داد:

آن کس که شود اسیر وافور

عقل از سر او یقین شو دور

در علم اگر بود فلاطون

ور هست به گنج و مال قارون

در حکمت اگر بود ارسطو

در قدرت اگر بود هلاکو

خاوری این منظومه را در دوران تبعید خودخواسته‌اش در عراق نگاشت و اهمیت آن به‌قدری‌ست که دکتر چهرازی از اساتید دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران و رئیس انجمن مبارزه با تریاک و الکل که چاپ دوم این کتاب را در ۱۳۲۵ منتشر کرده، در وصف آن می‌نویسد:

  • «رساله لسان‌الاسلام خاوری از نظر علم اجتماع ملی می‌توان بهترین کتاب صدساله اخیر برای ملت ایران دانست»[۱۴].

مثنوی هزار و پانصد بیتی «زشت و زیبا» نیز دیگر اثری‌ست که (پس از مرگ) به طور مستقل از خاوری کاشانی منتشر شده و بخش مهمی از آن نیز به عواقب اعتیاد می‌پردازد.[۱۵][۱۶]

و البته نبایست ناگفته گذاشت که خاوری در این موضوع نیز جانب انصاف را فرو نگذاشته و در غزلی زیبا محسنات تریاک را اینچنین می‌سراید:

ما شه اقلیم فقر و مسند ما ای تخت

سیخ ما شمشیر ما شیپور ما وافور ما

عیب وافور از چه گوئی چشم بگشا و ببین

نشئهٔ وافور را از دیدهٔ مخمور ما

خاوری رسم وفاداری ز وافورت بجوی

کو نگردد دور از ما تا کنار گور ما[۱۷]

روزنامه‌نگاری

خاوری علاوه بر همکاری با بسیاری از نشریات دوران مشروطه از جمله حبل‌المتین یومیه تهران و روزنامه مجلس، مدیر و سردبیر روزنامه هفتگی میزان (چاپ تهران) و سردبیر دوره سوم روزنامه ثریا (چاپ کاشان) نیز بود.[۱۸]

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

مولانا حسن بن محمود کاشانی آملی مشهور به حسن کاشی از شاعران نامدار سده هشتم قمری است که همه اشعارش درباره ستایش از امامان شیعه، به ویژه علی بن ابیطالب است.[۱]

آن حسن نامم که اندر مدح داماد نبی

می‌کند بر طبع پاکم حسان آفرین

جد و پدر مولانا حسن از کاشان بوده‌اند، اما زادگاه و محل زندگی او آمل در طبرستان (مازندران) بوده‌است.

مسکن کاشی اگر در خطهٔ آمل بود

لیکن از جد و پدر، نسبت به کاشان می‌رسد

بنا به گفته دولتشاه سمرقندی، حسن کاشی همعصر سلطان محمد خدابنده الجایتو (پادشاهی ۶۹۵-۶۸۲ شمسی/ ۷۱۶-۷۰۳ قمری) بوده‌است و بنابراین بخشی از عمر او باید در اواخر سده هشتم قمری بوده باشد. چون تاریخ وفات حسن کاشی معلوم نیست، نمی‌توان دانست که چه مقدار از عمر او در سده ۸ ق. سپری شده‌است. او تمام ذوق شاعری خود را صرف ستایش خاندان پیامبر اسلام کرده‌است و از ستایش دیگران گریزان بوده‌است.

منم که یرلغ طبعم به دار ملک بقا

نوشته‌اند به مداحی محمد و آل

حسن کاشی زندگی‌اش را به پرهیزگاری و فناعت می‌گذراند. او به زیارت مدینه و مکه و نجف هم رفته‌است و بر مزار علی، منقبتی با این مطلع (آغاز شعر) خوانده‌است:

ای زبد و آفرینش پیشوای اهل دین

وی ز عزّت مادح بازوی تو روح‌الامین

این همان «قصیده هفت‌بند» است که قاضی نوراللّه در مجالس المومنین آورده و نوشته‌است «اکثر استادان متأخرین در تتبّع آن درّها سفته‌اند و به آن لطافت تا غایت چیزی نگفته‌اند». قصاید حسن کاشی در ستایش و منقبت بزرگان دین، شهرت بسیار داشته و مورد تقلید شاعران شیعه در دوره‌های بعد قرار گرفته‌است.

تاریخ مرگ حسن کاشی مشخص نیست و آرامگاه او «در جانب قبلهٔ شهر سلطانیه» نوشته‌اند و گفته‌اند که به دستور شاه اسماعیل یکم صفوی «عمارتی بر بالای قبر او ساختند و باغچه‌ای در آنجا طرح انداختند» که محل زیارت دوستداران او بوده‌است.

نمونه اشعار

هر سحر از موج این دریای گوهرزای من

گوهر معنی دهد فکر فلک‌فرسای من

شمع گردون در شبستان حرم باز آورد

روز وضعِ حملِ معنی خاطر عَذرای من

بر سریر سدره شادروان زَنَد روح القدس

چون به معراج معانی رو درآرد رای من

ای به روی خوب تو اقبال را فرخنده فال

سِدره را تعظیم قَدرت داده صدره گوشمال

شرع را بر پای کرده دست خیبرگیر تو

عرش را بر سر نهاده دست تو پای کمال

از نسیم گلشن لطف تو جنت یک نصیب

وز سرا بُستانِ تعظیم تو طوبی یک نهال

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

ابوالحسن ثالث، فرزند صنیع ‏الملک، از نقاشان معروف عصر قاجار.

او را نخست یحیی می‏ خواندند. بعد از مرگ پدر او خود را ابوالحسن خواند و شاید از این رو بوده که در پرتو اشتهار پدر شهرتی فراهم سازد. او بدین جهت خود را ثالث می‏خواند که پس از ابوالحسن مستوفی غفاری و صنیع‏الملک، سومین ابوالحسن خاندان غفاری بود. خودکشی میرزا ابوتراب غفاری در خانهٔ او بوده و او مخصوصا در نجات وی اهمال کرده است، شاید از آن رو که به مایه و استعداد هنری میرزا ابوتراب رشک می‏برده.[۱] یحیی خان علاوه بر مهارت در نقاشی آبرنگ و رنگ و روغن به رونگاری از آثار نقاشان دورهٔ رنسانس علاقه داشت.[۲]

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

نظام وفا آرانی شاعر معاصر ایرانی بود. وی از جوانی به شعر سروردن پرداخت.

نظام وفا فرزند میرزا محمود در سال ۱۲۶۷ خورشیدی در آران و بیدگل به دنیا آمد. نظام وفا از شش سالگی به مکتب رفت و خواندن ونوشتن آموخت. پس از تحصیلات مقدماتی به تحصیل علوم ادبی زبان عربی پرداخت. وی چندی در سلک طلاب حوزهٔ علمیه قم به تحصیل مشغول شد و مدتی نیز به تحصیل طب قدیم پرداخت. آنگاه به نجف رفت و مدت دو سال به تکمیل معلومات خود پرداخت و پس از بازگشت به ایران در تهران رحل اقامت افکند. و زبان فرانسه را در مدرسه آلیانس فرا گرفت. در خلال این احوال، وارد فعالیت سیاسی گردید و هنگامی که مجلس شورای ملی به امر محمد علی شاه به توپ بسته شد، او در مدرسهٔ سپهسالار همراه مجاهدین مشغول دفاع بود. مدتی نیز دستگیر و زندانی گردید. پس از آزادی دست از فعالیت‌های سیاسی کشید و به کار تدریس و تعلیم مشغول شد. و مدتی در وزارت فواید عامه و سپس در وزارت فلاحت به عنوان رییس بازرسی مشغول کار شد و تا مدیر کلی آن وزارتخانه ارتقاء یافت. نظام وفا پس از کناره گیری از سیاست به تدریس پرداخت. او شاعری شوریده حال بود و رنج‌ها و مصائبی که متحمل شده بود در سروده‌هایش به خوبی مشهود است. نظام وفا از استادان نیما یوشیج بود و نیما بخشی از منظومه زیبای خود را به نام افسانه‏ را به وی تقدیم کرده‌است. معراج دل و حدیث دل از آثار نظام وفا به شمار می‏روند. نظام وفا در سال ۱۳۴۳ خورشیدی در تهران به درود حیات گفت.

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

سرور اعظم باکوچی معروف به سپیده کاشانی (مرداد ۱۳۱۵ در کاشان - ۲۴ بهمن ۱۳۷۱) شاعر معاصر ایرانی بود.

فرزندان:سعید، سودابه، علی(سیامک)

آثار

  • پروانه‌های شب

  • هزار دامن گل سرخ

  • سخن آشنا

  • آنان که بقا را در بلا دیدند

  • گزیده آثار

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

سید جلال‌الدین کاشانی (مویدالاسلام) (درگذشت آذر ۱۳۰۹) مدیر و نویسنده نشریه حبل‌المتین در دوره جنبش مشروطه ایران.

حَبلُ‌المـَتین نشریه‌ای هفتگی به زبان فارسی بود که از ۱۳۱۱ هجری قمری در کلکته به مدیریت و نویسندگی سیدجلال‌الدین کاشانی، ملقب به مویدالاسلام منتشر می‌شد.

مقالات این نشریه در ترویج اندیشه مشروطه‌خواهی در جریان جنبش مشروطه ایران نقش موثری داشت. این نشریه بنامترین و بزرگ‌ترین نشریه فارسی‌زبان زمان خود بود. این نشریه بیشتر پویش سیاسی داشت چنانکه با گرفتن وام از روسیه به مخالفت برخاسته بود یا اینکه یکی از نخستین جاهایی بود که فریاد مشروطه‌خواهی را سرداد.

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

عباس کی‌منش مشهور به مشفق کاشانی (متولد ۱۳۰۴ در کاشان) شاعر ایرانی‌ست.[۱][۲]

زندگی

او تحصیلات خود را تا سطح کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران ادامه داد و مدت ۳۷ سال در آموزش و پرورش به‌کار مشغول بود. او هم‌اکنون ریاست هیأت مدیره‌ی انجمن شاعران ایران را به‌عهده دارد.[۳]

آثار

  • «صلای غم» تضمین ۱۲ بند محتشم کاشانی

  • «خاطرات» (سال ۱۳۲۴)

  • «سرود زندگی» (سال ۱۳۴۲)

  • «شراب آفتاب» (سال ۱۳۴۲)

  • «آذرخش» (گزینه اشعار)

  • «آینه خیال» (سال ۱۳۷۲)

  • «بهار سرخ سرود» (سال ۱۳۷۳)

  • «هفت بند التهاب» (سال ۱۳۷۵)

  • «نقشبندان غزل» (سال ۱۳۶۵)

  • «انوار ۱۵خرداد» (سال ۱۳۶۵)

  • «خلوت انس» (سال ۱۳۶۸)

  • تصحیح «دیوان حاج سلیمان صباحی بیدگلی» با همکاری پرتو بیضایی (سال ۱۳۴۰)

  • «مجموعه شعر جنگ»

  • تذکره‌ی شاعران معاصر

  • راز مستان

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

شیخ یحیی کاشانی (زاده: ۱۲۵۲ شمسی؛ درگذشته: ۱۹ اسفند ۱۳۰۸) از روزنامه‌نگاران پرکار دوران مشروطه است. او سردبیری و مدیریت روزنامه‌های حبل‌المتین تهران، مجلس، ایران امروز، شهاب ثاقب و ایران را به عهده‌داشت.

زندگی

شیخ یحیی تحصیلات خود را در کاشان و اصفهان اغاز نموده سپس به نجف رفته، از آخوند خراسانی اجازه اجتهاد دریافت نمود. او زبان فرانسه و علوم جدید را آموخته، از هواداران تأسیس مدارس جدید و علم‌آموزی غربی بود. مقالات و شب‌نامه‌های ضد حکومتی او که به‌ویژه علی‌اصغر اتابک صدراعظم مظفرالدین‌شاه را هدف گرفته‌بودند، عاقبت به دستگیری او و شناخته شدن ماهیت انجمن سری آزادی‌خواهان انجامید که او از گردانندگام اصلی آن بود[۱][۲][۳] شیخ یحیی پس از آن به اردبیل تبعید شد و علی رغم آن‌که اتابک دستور سربه‌نیست ساختن او را داده بود، با بهانه‌ها و عذرهای امام‌قلی میرزا حاکم اردبیل و ظهیرالسلطان نایب‌الحکومه این شهر زنده ماند[۴]

روزنامه‌نگاری

یحیی کاشانی در رمضان ۱۳۲۱ قمری در هنگام صدارت عین‌الدوله به تهران بازگشته، در کنار پیگیری اقدامات ضد استبدادی، به مقاله‌نویسی برای روزنامه حبل‌المتین کلکته و اداره امور مدرسه رشدیه پرداخت. در اوایل ۱۳۲۴ نیز مدرسه علمیه کاشان با کمک او و همچنین همراهی علی نراقی (از مدرسه آقا بزرگ) تأسیس شد. پس از آن تا هنگام به توپ بستن مجلس سردبیری روزنامه حبل‌المتین تهران را عهده‌دار بود. از اوایل سال ۱۳۲۶ سردبیری روزنامه مجلس را نیز عهده‌دار شد و پس از فتح تهران از شعبان ۱۳۲۷ دوره جدید این روزنامه را تا پایان انتشار آن در پنج سال بعد مدیریت و دبیری کرد[۵]. او در ۱۳۳۲ روزنامه ایران امروز را به مدت یک سال منتشر کرد. روزنامه هفتگی شهاب ثاقب با سرپرستی احمد مدیر نراقی هم نشریه دیگری بود که شیخ یحیی از محرم ۱۳۳۳ منتشر کرد و نگارشات آن تأثیر به‌سزایی در یورش قوای صولت بختیاری به کاشان برای از میان بردن نیروهای نایب حسین داشت.

شیخ یحیی در پایان جنگ جهانی اول ریاست هیئت تحریریه روزنامه ایران را هم به عهده گرفت و تا هنگام مرگ به قلم زنی مشغول بود.

محمدرضا چمنی مجرد
۰۸تیر

عباس کریمی از فرماندهان سپاه پاسداران بود.

در سال ۱۳۳۶ در قهرود کاشان به دنیا آمد.[۱] دوران ابتدایی و هنرستان را در این روستا به گذراند. بعد از اخذ دیپلم در رشته نساجی، در سال ۱۳۵۵به سربازی رفت. دوران خدمت وظیفه او با مبارزات مردمی در انقلاب اسلامی ایران هم‌زمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیه‌های خمینی را مخفیانه به پادگان عباس آباد تهران منتقل و آنها را پخش می‌کرد. پس از فرمان خمینی، خدمت سربازی خود را رها کرده و به صف مبارزین انقلاب ایران (۱۳۵۷) پیوست و در جریان ورود خمینی به ایران جزو نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود.

پس از انقلاب و در جنگ

به هنگام تأسیس سپاه پاسداران کاشان در بهار سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه درآمد[۲] و در قسمت اطلاعات مشغول به خدمت شد. در تابستان سال ۱۳۵۹ داوطلبانه برای مبارزه عازم کردستان گردید و در سپاه پیرانشهر با واحد اطلاعات عملیات همکاری کرد. پس از مدتی، به عنوان مسئول اطلاعات عملیات این سپاه معرفی گردید. عباس کریمی بعدها همراه احمد متوسلیان و رضا چراغی به جبهه‌های جنوب عزیمت کرده و به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ محمد رسول الله به فعالیت خود ادامه داد.

وی در عملیات فتح المبین از ناحیه پا بشدت مجروح شد و حدود ۲ ماه بستری بود و در این ایام (به توصیه پدرش) مقدمات ازدواج خود را فراهم کرد.در ۲۱ مهر سال ۱۳۶۱ با دختری از شهر خودش کاشان ازدواج کرد.[۳] در تیرماه ۱۳۶۱ با همان وضعیت مجروح به عملیات مسلم بن عقیل بود پیوست.پسرش داوود در بیمارستان یازهرا شهر دزفول در سال ۶۳ به دنیا آمد.[۴]

در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان مسئول اطلاعات سپاه ۱۱ قدر (که تازه تشکیل شده بود) معرفی گردید و مدتی به مسئولیت فرماندهی تیپ سوم سلمان از لشکر ۲۷ حضرت رسول منصوب گردید. با شهادت محمد ابراهیم همت در عملیات خیبر،از اواخر اسفند۶۲ فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله را به عهده گرفت.[۵]

مرگ در نبرد

عباس کریمی در روز پنج شنبه ۲۴ اسفند سال ۱۳۶۳ [۶]در حالی که آخرین دستور ابلاغی از جانب قرارگاه را در عملیات بدر (منطقه شرق دجله و شمال القرنه) اجرا می‌کرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سرش زخمی شد و درگذشت.

از نگاه دیگران

حسین انصاریان می گوید:

توی یکی از مجالس دعا و مداحی ام برای رزمندگان،متوجه ناآرامی و بی قراری یکی از بسیجی ها شدم....بعد از دعا سراغ فرمانده لشکر را گرفتم.می خواستم راجع به آن جوان ازش بپرسم، اما انتظار نداشتم همان جوان را به عنوان فرمانده لشکر به من معرفی کنند![۷]

محمدرضا چمنی مجرد
۰۶تیر

قاضی«احمد بن قاضی محمد غفاری» از اولاد «نجم الدّین عبد الغفاره» است.

قاضی احمد که از اجداد خاندان غفاری کاشان است ؛ که شاعری خوش گو و بذله سنج بود.

 

او مدت ها به وزارت مشغول و سرانجام نیز استعفا کرد. آنگاه به زیارت بیت الله عزیمت کرد و پس از آن به هندوستان رفته است.

غلامعلی هفت قلمی در «تذکره ی خوشنویسان» می گوید:

«خوش نویس نستعلیق بود و به شاهزاده پرویز تعلیم خط می کرد

و پس از مرگ شاهزاده ترک خدمت نمود و در سال974درگذشت»

از مولفات وی «تاریخ نگارستان » و «نسخ جهان آرا» است.

محمدرضا چمنی مجرد
۰۵تیر

ملا فتح الله شریف کاشانی فرزند ملا شکر الله شریف کاشانی از اعلام تفسیری قرن دهم هجری شیعه می‏باشد. از محل و تاریخ تولد و کیفیت نشو و نمای وی اطلاعی در دست نیست، ولی با توجه به این‌که اهل کاشان بوده و مقبره وی نیز در کاشان می‏باشد، احتمال می‏رود که تولد و محل تحصیل و رشد وی نیز کاشان بوده باشد. وی انسانی مهذب و عفیف و باحیا بوده و نسبت به ثروت و مناصب دنیوی (مال و مقام) زهد و ورع خاصی داشته، و از تملق و چاپلوسی ثروت و قدرت، پرهیز داشته است و به سبب همین دوری و پرهیز بین عامه مردم مشهور نشده است. در سال ۹۸۸ ه. ق رحلت نموده و در کاشان دفن شد.

دیدگاه علما

مرحوم میرزا عبد اللّه افندی در ریاض العلماء (ج ۴ ص ۳۱۸) می‏نویسد:

فاضل نیک اندیش و هوشیار، عالم کامل جلیل، متکلم و مفسر بزرگوار نام آور، مولی فتح اللّه کاشانی، از علمای دولت شاه طهماسب صفوی و از شاگردان علی بن حسن زواره‌ای است، وی تألیفات نیکویی دارد، بویژه در تفسیر که در آن توانمند و زبردست است و آثار ارزشمند و سودمند نگاشته است

مرحوم مدرس تبریزی در ریحانة الادب (ج 5) می‏نویسد:

ملا فتح اللّه کاشانى، عالمى است جلیل، فقیه، محقق متکلم، مدقق، مفسر متبحر، از اکابر علماى اواخر قرن دهم هجرت مى‏باشد. در تمام علوم دینیه متداوله متبحر، خصوصا در تفسیر که بحرى بود بى‏پایان و تألیفات او بهترین معرف تبحر وى مى‏باشند.

سید محسن امین در اعیان الشیعه ج 8 ص 393، عمر رضا کحّالة در معجم المؤلفین ج 8 ص 51، عادل نویهض در معجم المفسرین ج 1 ص 417، شیخ عباس قمی در فوائد رضویة ج 5 ص 345، ملا حبیب اللّه کاشانی در لباب الالقاب ص 81 و آقابزرگ طهرانی در طبقات اعلام الشیعه در اعلام قرن دهم ص 177 او را بسیار ستوده‌اند. وی شاگرد ابوالحسن علی بن الحسن زواره‌ای (یکی از مفسرین قرآن) که شاگرد محقق کرکی بوده‌است، می‏باشد و نیز از مقدس اردبیلی با واسطه، روایت نقل می‏کنند.

محمدرضا چمنی مجرد
۰۵تیر

محمد غفاری معروف به کمال‌المُلک نقاش ایرانی (زاده ۱۲۲۷ - درگذشته ۱۳۱۹) یکی از مشهورترین و پر نفوذترین شخصیت‌های تاریخ هنر معاصر ایران به شمار می‌آید. وی در یکی از خانواده‌های هنرمند و سرشناس در کاشان چشم به جهان گشود. غفاری پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در کاشان به همراه برادر بزرگترش به تهران آمد و در دارالفنون در رشتهٔ نقاشی ادامه تحصیل داد. پس از گذشت سه سال تحصیل وی در دارالفنون، هنگامی که ناصر الدین شاه از این مدرسه بازدید می‌کرد، کار او را پسندید و وی را به دربار فراخواند.

 

با حضور در دربار، ابتدا لقب خان، سپس پیشخدمت مخصوص به وی داده شد و پس از چندی تاثیر آثار محمد غفاری سبب گردید تا ناصرالدین شاه خود به شاگردی وی در آید و او را در ابتدا به لقب نقاش‌باشی و سپس به لقب کمال الملک منصوب کند. در مدت حضور وی در دربار، او ۱۷۰ تابلو کشید که معروف‌ترین آن‌ها تالار آینه می‌باشد و اولین تابلوییست که آن را امضا کرده است.

 

پس از مرگ ناصرالدین شاه و به سلطنت رسیدن مظفر الدین شاه، کمال الملک برای ادامه تحصیل در زمینه نقاشی و زبان فرانسوی و همچنین بازدید از موزه‌ها، عازم اروپا شد. او در مدت سه سال در ایتالیا، فرانسه و مدت کوتاهی در اتریش زندگی کرد و در طی این مدت با بازدید از موزه‌های مهم شهرهای فلورانس، رم و پاریس، از آثار نقاشان برجسته‌ای چون روبنس، تیسین و رامبراند در حدود دوازده کپی نقاشی کرد.

بازگشت کمال الملک به ایران، مصادف با انقلاب مشروطه می‌شود. در این هنگام کمال الملک با انتشار مقالات و ترجمه برخی آثار ژان ژاک روسو و دیگر نویسندگان آزادی خواه فرانسه، به سهم خود با حرکت مردم، همراه می‌شود.[۱] در نهایت در اردیبهشت ۱۳۰۷ وی به روستای حسین آباد نیشابور تبعید شد و مابقی عمر خود را در آنجا گذراند. وی در سال ۱۳۱۹ در سن ۹۵ سالگی در گذشت و پیکر او را در کنار عطار نیشابوری به خاک سپردند.[۲]

 

محمّد غفّاری در خانواده‌ای هنرمند و سرشناس در شهر کاشان بدنیا آمد، وی برادر زاده میرزا ابوالحسن غفّاری معروف به صنیع الملک از اولین تحصیل کردگان ایرانی در فرنگ و از افراد پرنفوذ دوره قاجار بود. غفّّاری تحصیلات اوّلیّه‌اش را در مکتب مکاتب زادگاهش گذراند. پدرش میرزا بزرگ که همچون پدرانش دارای حرفهٔ نقاشی بود، ابو تراب، پسر بزرگترش و محمّد را برای ادامه تحصیل راهی تهران کرد.

 

کمال الملک پس از حضور در تهران، به همراه برادر بزرگترش در مدرسه دارالفنون در رشتهٔ نقاشی مشغول به تحصیل شد، هر دو برادر در مدت سه سال تحصیل خود توانستند موفقیت‌های بسیاری را کسب کنند. در پایان سال سوم، ناصرالدین شاه در حین بازدید از مدرسه دارالفنون با دیدن تابلویی که از چهره اعتضاد السلطنه، رئیس وقت مدرسه دارالفنون که توسط محمد غفاری کشیده شده بود، تحت تاثیر قرار گرفت و دستور داد تا او را به عنوان نقاش به استخدام دربار در آورند.

 

با حضور در دربار، در ابتدا لقب خان، سپس پیشخدمت مخصوص به وی داده شد و پس از چندی تاثیر آثار محمد غفاری سبب گردید تا ناصرالدین شاه خود به شاگردی وی در آید و او را در ابتدا به لقب نقاش باشی و سپس به لقب کمال الملک منصوب کند. کمال الملک پس از چندی با خواهر مفتاح الملک یکی از مقامات دربار ازدواج کرد که ثمرهٔ این ازدواج یک دختر به نام نصرت و پسری به نام حسین علی خان شد. در مدت حضور وی در دربار، او ۱۷۰ تابلو کشید که معروف‌ترین آن‌ها تالار آینه می‌باشد و اولین تابلوییست که آن را امضا کرده است.

 

کمال الملک که تمام وقت خود را در برای نقاشی کردن در کاخ گلستان می‌گذراند، با دزدیده شدن مقداری طلا از تخت طاووس مورد سوء ظن ماموران حکومتی قرار گرفت تا جایی که وی را برای مدت چهار ساعت مورد بازجویی قرار دادند که نهایتا با اعتراف سارق، سوء ظن‌ها از وی برطرف شد.

 

پس از کشته شدن ناصر الدین شاه کمال الملک برای مطالعه به اروپا رفت. (۱۲۷۶ ش) مدتی بیش از سه سال را در فلورانس، رم و پاریس گذرانید؛ و در موزه‌ها به رونگاری از آثار استادانی چون رامبراند و تیسین پرداخت. در پاریس با فانتن لاتور آشنا شد. سفر اروپا تأثیری مثبت در اسلوب کار و حتی طرز دید او گذاشت. او به دستور مظفر الدین شاه به ایران بازگشت (۱۲۷۹ ش) و کار در دربار را ادامه داد، ولی عملاً نتوانست با خواست‌های شاه جدید کنار بیاید. به عراق رفت و چند سالی را در آنجا گذرانید. (۱۲۸۰ تا ۱۲۸۳ش) پرده‌های زرگر بغدادی (۱۲۸۰ ش) و میدان کربلا (۱۲۸۱ ش) را به هنگام اقامتش در عراق نقاشی کرد. او اگرچه به مشروطه خواهان متمایل بود (پرده علیقلی خان بختیاری (سردار اسعد) گواه آن است) در جنبش مشروطه مشارکت مستقیم نداشت. در سال‌های بعد مدیریت مدرسه صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در این مدرسه با کوشش فراوان به پرورش شاگردان همت گماشت که زبده‌ترین شان خود استادانی در مکتب او شدند. سرانجام به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی دست کشید (۱۳۰۶ ش) و به ملک شخصی خود در حسین آباد نیشابور کوچید. (۱۳۰۷ ش) در آنجا بر اثر حادثه‌ای از یک چشم نابینا شد؛ اما تا سال‌های آخر زندگانی به نقاشی ادامه داد. کمال الملک از همان آغاز فعالیت هنری اش تمایلی قوی و آشکار به روش و اسلوب طبیعت گرایی اروپایی داشت. با ظهور کمال الملک وظیفه‌ای جدید برای نقاش دربار معین شد. او می‌بایست رویدادها، اشخاص، ساختمان‌ها، باغ‌ها و غیره را همچون عکاسی دقیق ثبت کند تا به عادی‌ترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیت تاریخی بخشد. بی سبب نیست که کمال الملک در این دوره اغلب پرده‌هایش را با افزودن شرحی درباره موضوع رقم می‌زد. (مثلاً: طبیعت بیجان با گلدان و پرنده شکار شده، ۱۲۷۳خ) با این زمینه فکری و هنری کمال الملک به اروپا رفت. هدف او شاید فقط ارتقای سطح دانش فنی اش بود. ولی در موزه‌ها آثار استادان رنسانس و باروک را دید و شیفته آنها شد. منطقاً او به لحاظ فرهنگی، ذهنی و سابقه هنری آمادگی رویارویی و احتمالاً بهره گیری از جنبش‌های دریافتگری (امپرسیونیسم) و پسا-دریافتگری را نداشت. اما زیبایی‌شناسی کلاسیسیسم رنسانس و سبک و اسلوب بغرنج هنرمندانی چون رامبراند را نیز به درستی درک نکرد (چنان که مثلاً در هیچ یک از نقاشی‌های کمال الملک و شاگردانش نشانی از آشنایی با اسلوب لعاب رنگ کاری به چشم نمی‌خورد.) با این حال آکادمی گرایی در او قوت گرفت؛ و هنگامی که به ایران بازگشت بیش از پیش به هنر دانشگاهی سده نوزدهم وابسته شده بود. حتی بعداً در بازنمایی موفقیت آمیز برخی موضوع‌های اجتماعی نیز از این وابستگی رهایی نیافت. او اساساً چهره نگار و منظره نگار بود؛ و در تک چهره‌هایی چون «سید نصرالله تقوی» قابلیت و مهارت خود را به حد کمال نمایان ساخت. کمال الملک با کوشش‌های خود در مقام نقاش و معلم پاسخی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه اش به ضرورت تحول هنری جامعه داد. بازتاب این کوشش‌ها در ذهن مردم خصوصیات اخلاقی، نحوه زندگی و واقعه کور شدنش از او یک مرد افسانه‌ای ساخت.

از جمله دیگر آثارش: دورنمای صفی آباد (۱۲۵۳ ش)؛ عمله طرب؛ حوضخانه صاحبقرانیه (۱۲۶۱ ش)؛ منظره آبشار دوقلو (۱۲۶۳ ش)؛ مرد مصری (۱۲۷۵ ش)؛ فالگیر یهودی؛ دهکده مغانک (۱۲۹۳ ش)؛ تک چهره خود هنرمند (۱۲۹۶ ش)؛ تک‌چهره صنیع الدوله؛ نیمرخ هنرمند (۱۳۰۰ ش)؛ منظره کوه شمیران (۱۳۰۱ ش).

 

بازگشت کمال الملک به ایران، مصادف با انقلاب مشروطه می‌شود. در این هنگام کمال الملک با انتشار مقالات و ترجمه برخی آثار ژان ژاک روسو و دیگر نویسندگان آزادی خواه فرانسه، به سهم خود با حرکت مردم، همراه می‌شود.[۳] کمال الملک در همان دورهٔ قاجار به جرگهٔ فراماسونرها پیوست؛ لژی که او بدان پیوست از نامدارترین لژهای فراماسونری در ایران بود و لژ بیداری ایرانیان نام داشت که در آن بسیاری از شخصیت‌های علمی، ادبی و سیاسی عضو بودند.[۴][۵]

 

سرانجام محمد غفاری (کمال الملک) در ۲۷ مرداد سال ۱۳۱۹ درگذشت و در نیشابور و در کنار قبر عطار نیشابوری مدفون گشت.

نسخه اصل تعدادی از تابلوهای مشهور کمال الملک در کاخ گلستان در معرض نمایش قرار دارد.

با کار او جریان دویست‌سالهٔ تلفیق سنت‌های ایرانی و اروپایی به پایان می‌رسد و سنت طبیعت‌گرایی اروپایی در قالب نوعی هنر آکادمیک تثبیت می‌شود.

 

محمدرضا چمنی مجرد
۰۵تیر

سید علی آشفته همراه با برادر خود سید مهدی در مرکز هنرهای زیبای تهران

 

زری بافی و مخمل بافی می کرده و از هنرمندان کاشانی تبار آن مرکز بوده است.

 

{نگاه کنید به گل های ابریشمی ، ص143}

محمدرضا چمنی مجرد
۰۵تیر

نصرالله آباد فرزند حسین شعبان از معماران سنتی کاشان می باشد ؛

که در سال1258هجری شمسی متولد شد ؛ و در سال 1343ه.ش در سن85سالگی وفات

کرد . و در وادی السلام قم در جوار آرامگاه ابو حسین به خاک سپرده شد

از آثار او :

ایوان بزرگ و صحن میدان ولی سلطان ، ساختمان چشمه باغ فین و

بخشی از خانه ی تاریخی احسان را می توان نام برد.

محمدرضا چمنی مجرد
۰۵تیر

آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی (زاده:۱۲۶۲ کاشان، درگذشته:۱۳۳۸ کاشان) از علما و مجتهدان معاصر شیعه بود.

پدرش علی مدد ساوجی نیز از علمای شیعه بود. در سن ۸ یا ۹ سالگی پدرش در ساوه درگذشت و او در کاشان تحت سرپرستی یکی از شاگردان پدر با نام سید حسین کاشانی قرار گرفت.

از همان کودکی آثار نبوغ در او مشهود بود و در سن ۱۸ سالگی به درجه اجتهاد رسید. علاوه بر فقه در زمینه‌های کلام، صرف و نحو، ادبیات، تاریخ، ریاضیات، حدیث، رجال، علوم غریبه، عرفان، تفسیر و اخلاق تبحر داشت. او دارای تألیفات فراوانی بالغ بر ۱۵۷ اثر است. کتاب فقهی «منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع» و همچنین کتاب «ریاض الحکایات» از آثار اوست.

از نکات برجسته زندگی وی زهد و ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا و همت بلنداواست.[۱] او در تاریخ مشروطه کاشان نقش چشمگیری داشته‌است.[۲]

محمدرضا چمنی مجرد
۰۵تیر

مُحتَشَم کاشانی (۹۰۵ ه.ق در کاشان - ۹۹۶ ه.ق در کاشان) شاعر پارسی‌گوی سدهٔ دهم هجری و هم‌دوره با پادشاهی شاه طهماسب یکم صفوی بود. شغل اصلی محتشم بزازی و شَعربافی بود و تمام عمر خود را در کاشان زیست.

محتشم از پیروان مکتب وقوع و از مهمترین شاعران مرثیه‌سرای شیعه است. ترکیب‌بند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروف‌ترین مرثیه‌ برای کشتگان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است.

 

کمال‌الدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی شاعر ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، بیشتر دوران‌زندگی خود را در این شهر گذراند و در همین شهر هم در ربیع الاول سال ۹۹۶هجری درگذشت و محل دفن او بعدها مورداحترام مردم قرار گرفت‌.نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال الدین در نوجوانی به مطالعه علوم دینی و ادبی‌معمول زمان خود پرداخت و اشعار شعرای قدیمی ایران را به دقت مورد بررسی قرارداد. شعر‌های او درباره رنج و درد امامان شیعه است و بیشتر جنبه ایدئولوژیک برای پادشاهی صفویان را داشت.

 

مطلع «باز این چه شورش است...» که از محتشم کاشانی نراقی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد.

شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیب‌بند یادشده در شعرها و نوحه‌هایشان سود برده‌اند.

او فنون شاعری را از صدقی استرآبادی (ساکن کاشان) فرا گرفت و خود شاگردانی مانند تقی‌الدین محمد حسینی صاحب «خلاصه‌الشعار»، صرفی ساوجی، وحشتی جوشقانی و حسرتی کاشانی را پرورش داد.

وی با سرودن دوازده بند در مرثیه شهدای کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟» آغاز می‌شود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.

وی در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزلهای زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت‌؛ محتشم پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصرخود جای گرفت ولی نظر به معتقدات دینی خود و احساسات شیعی دربار شاهان صفوی که در صدد تقویت این مذهب (در مقابل مذاهب اهل سنت‌) بودند به سرایش اشعارمذهبی و مصائب اهل بیت که در نوع خود تازه و بی بدیل بود پرداخت‌. محتشم پس از چندی به یکی از بزرگ‌ترین شعرای ایران در سبک اشعار مذهبی و مصائب ائمه اطهارشیعه بدل گشت و اشعارش در سرتاسر ایران معروفیت خاصی یافت، بطوری که می‌توان وی را معروف‌ترین شاعر مرثیه گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی درسرودن اشعار مذهبی به وجود آورد. اولین اشعار مذهبی محتشم در سوگ غم مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر او سرود و پس از آن به سرایش مرثیه‌هایی در واقعه جانسوز کربلا، عاشورای حسینی و مصیبت نامه‌های مختلف پرداخت‌(کتاب تاریخ ادبیات)

محتشم در کاشان درگذشت و آرامگاه وی در این شهر - واقع در محله محتشم - زیارتگاه عموم است.

 

مجموعهٔ آثار این شاعر بزرگ عصر صفوی، پس از مرگ او، توسط یکی ازشاگردانش در شش کتاب جمع شد، که مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات، مثنویات، و ترکیب‌بندهای وی می‌باشد.

بند آغازین از ترکیب‌بند ویژه و پرهوادار محتشم:

باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است   باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین   بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو   کار جهان وخلق جهان جمله درهم است
گویا، طلوع می‌کند از مغرب آفتاب   کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست   این رستخیز عام، که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست   سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن وملک بر آدمیان نوحه می‌کنند   گویا، عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین   پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین
محمدرضا چمنی مجرد
۰۳تیر

آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی (زاده:۱۲۶۲ کاشان، درگذشته:۱۳۳۸ کاشان) از علما و مجتهدان معاصر شیعه بود.

پدرش علی مدد ساوجی نیز از علمای شیعه بود. در سن ۸ یا ۹ سالگی پدرش در ساوه درگذشت و او در کاشان تحت سرپرستی یکی از شاگردان پدر با نام سید حسین کاشانی قرار گرفت.

از همان کودکی آثار نبوغ در او مشهود بود و در سن ۱۸ سالگی به درجه اجتهاد رسید. علاوه بر فقه در زمینه‌های کلام، صرف و نحو، ادبیات، تاریخ، ریاضیات، حدیث، رجال، علوم غریبه، عرفان، تفسیر و اخلاق تبحر داشت. او دارای تألیفات فراوانی بالغ بر ۱۵۷ اثر است. کتاب فقهی «منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع» و همچنین کتاب «ریاض الحکایات» از آثار اوست.

از نکات برجسته زندگی وی زهد و ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا و همت بلنداواست.[۱] او در تاریخ مشروطه کاشان نقش چشمگیری داشته‌است.[۲]

محمدرضا چمنی مجرد
۰۳تیر

قطب الدین سعید بن عبدالله راوندی، از بزرگترین علما و فقهای شیعه در قرن ششم هجری قمری است.

 

زندگی نامه

شیخ قطب الدین، ابو الحسن یا ابو الحسین، سعید بن عبد الله بن حسین بن هبة الله بن حسن راوندی کاشانی، عالم بزرگ، محدث، مفسر، متکلم، فقیه، فیلسوف و تاریخ دان بزرگ شیعه در قرن ششم هجری است. بسیاری اوقات نیز او را به جدش نسبت داده و می‌گویند سعید بن هبة الله راوندی. پدر و پدر بزرگ قطب راوندی از علمای بزرگ زمان خود بودند. او در راوند کاشان به دنیا آمد و به سال 573 قمری درگذشت.

 

وی تحصیلات ابتدایی را نزد پدر خویش فرا گرفت. پس از آن در محضر درس شیخ ابو علی طبرسی، عماد الدین طبری و سید مرتضی رازی بهره فراوان برد؛ سپس به شهر قم رهسپار شد تا از علمای آن دیار نیز بهره‌مند گردد و در مدتی کوتاه از چهره‌های سرشناس شیعه گردید.

 

قطب الدین در آثار خود موضوعات متنوعی از علوم و معارف اسلامی را به بحث گرفته و در علم تفسیر، فقه، حدیث، فلسفه، کلام، تاریخ و دیگر موضوعات نوشتارهای فراوانی بر جای نهاده‌است. وی در نوشته‌هایش تمام جوانب موضوع را بررسی کرده و به نگاهی گذرا اکتفا نمی‌کند.

 

دیدگاه دیگران را-چه موافق و چه مخالف- به درستی نقل می‌کند و مانند انسانی که حق را برای حق می‌خواهد به کاوش در نظریات دیگران می‌پردازد. از این رو، کسانی که در صدد معرفی وی برآمده‌اند عباراتی را در وصف شان و منزلت او به‌کار برده‌اند.

در تألیفات قطب راوندی اثر نبوغ و استعداد ذاتی او را به آسانی می‌توان دید. وی در نوشته‌های خود به تحقیقاتی عمیق پرداخته و بر نکاتی جالب توجه و زیبا که بر بسیاری از دانشمندان و بزرگان مخفی مانده، دست یافته‌است.

اساتید راوندی

۱ - پدرش‏

۲ - شیخ ابو علی فضل بن حسن طبرسی صاحب مجمع البیان‏

۳ - عماد الدین ابو جعفر طبری‏

۴ - صفی الدین، سید مرتضی ابن داعی رازی و برادرش سید مجتبی‏

۵ - سید ابو الصمصام، ذو الفقار بن محمد بن معبد حسینی‏

۶ - شیخ ابو جعفر حلبی‏

۷ - محمد بن حسن، پدر خواجه نصیر الدین طوسی‏

۸ - ابو عبدالله، حسن مؤدب قمی‏

۹ - ابوالقاسم، حسن بن محمد حدیقی‏

۱۰ - ابو منصور، شهریار بن شیرویه بن شهریار دیلمی‏

 

شاگردان

۱ - نصیر الدین حسین بن سعید راوندی، فرزندش

۲ - ظهیر الدین محمد بن سعید راوندی، دیگر فرزند او

۳ - قاضی احمد بن علی بن عبد الجبار طوسی‏

۴ - قاضی جمال الدین علی بن عبد الجبار طوسی‏

۵ - فقیه علی بن محمد مدائنی‏

۶ - فقیه عزالدین محمد بن حسن علوی بغدادی‏

۷ - زین الدین ابو جعفر محمد بن عبد الحمید بن محمود دعویدار

۸ - رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی

۹ - شیخ منتجب الدین

 

آثار

آثار قطب الدین به بیش از ۶۰ جلد می‌رسد که در علوم گوناگون و معارف اسلامی نگاشته شده و از آن جمله‌اند:

۱ - فقه القرآن‏

۲ - شرح آیات الأحکام‏

۳ - إحکام الأحکام‏

۴ - الاختلاف بین المفید و المرتضی فی بعض المسائل الکلامیة

۵ - أسباب النزول‏

۶ - الأغراب فی الإعراب‏

۷ - ألقاب الرسول و فاطمة و الأئمة علیهم‌السلام‏

۸ - الإنجاز فی شرح الإیجاز فی الفرائض‏

۹ - تهافت الفلاسفة

۱۰ - جواهر الکلام فی شرح مقدمة الکلام‏

 

محمدرضا چمنی مجرد
۰۳تیر

حسین علی آباد فرزند نصرالله نوه ی مرحوم حسین شعبان است که در سال1282هجری شمسی

در کاشان متولد شد.

تا13سالگی در محله ی ولی سلطان زندگی کرد و سپس به تهران عزیمت نمود

و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید.

وی در14 فروردین1380در تهران در گذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

 

از آثار او ساخت سفارت ترکیه در تهران ، مسجد اعظم کرسی کاشان و

احداث کارخانجات زیادی در تهران و شهرستان های دیگر را میتوان نام برد.

محمدرضا چمنی مجرد
۰۳تیر

سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران) شاعر و نقاش ایرانی بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌است. وی پس از ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت.[۱]

.................................................................................................................................................................................

سهراب سپهری در 15 اردیبهشت ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمده که بطور رسمی زادروزش را ۱۵ اردیبهشت ثبت کرده‌اند.[۲] پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگراف‌خانه کاشان، پدرش «اسدلله» و مادرش «ماه جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.[۳]

دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان خرداد ۱۳۲۲ گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در دورهٔ دوسالهٔ دانش‌سرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد.[۴] در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.[۵]

وی به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی رو چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبانها نیز علاقه داشت از اینرو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را انجام داده‌است.[۶]

در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام نویسی کرد. وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزئینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج نیز مبتلا بود، در سال ۱۳۴۰ فوت می‌کند. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار نمود.

سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از اینرو آثار وی همیشه با نقد و بررسی همراه بوده که برخی از این کتابها چنین می‌باشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره» و نگاهی به «سهراب سپهری».

محمدرضا چمنی مجرد
۰۳تیر

ملا محمد محسن فیض کاشانی (زادهٔ ۱۰۰۷ در کاشان – درگذشتهٔ ۱۰۹۰ هجری قمری در کاشان)، حکیم فیلسوف، محدث و عارف دوره صفوی و از دانشمندان شیعه‌است. نام او محمدمحسن بن مرتضی مشهور به ملا محسن و تخلصش فیض بوده‌است.

ملا محمد محسن شاگرد ملاصدرای شیرازی و داماد بزرگ او بوده‌است. در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر و شعر و ادب توانا و در تمامی این‌ها و رشته‌های دیگر آثاری از خود به یادگار گذارده‌است.

 

فیض کاشانی در شهر کاشان زاده شد. خاندان او عموماً از علماء و دانشمندان خوشنام کاشان بودند، بویژه جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضی و برادرانش مولی محمد معروف به نورالدین و مولی عبدالغفور و فرزندان آنها محمد هادی بن نورالدین و محمد مومن عبدالغفور و فرزند خود فیض مولی محمد ملقب به علم الهدی همگی دارای مقام عالی دینی بودند که تالیفات و تصنیفات نفیسی داشته‌اند.

وفات فیض به سال ۱۰۹۰ هجری قمری اتفاق افتاده و مدفن او در کاشان در مقبرهٔ بنام کرامت یا کرامات واقع است.

 

فیض در طول زندگی خود شاگردان متعددی داشته که گروهی از آنان، خود از علما و دانشمندان بزرگ محسوب می‌شوند و از آن دست می‌توان مولی ابوالحسن شریف فتونی عاملی اصفهانی مولف تفسیر مرات الانوار و علامه مجلسی صاحب بحارالانوار و سید نعمت الله جزایری مولف انوارالنعمانیه را نامبرد که از او اجازهٔ روایت داشته‌اند.

 

سراج السالکین، منتخب مثنوی معنوی تعداد اشعار فیض به سیزده هزار بیت بالغ می‌شود.

آثاردیگرش: وافی، صافی، شافی، محجه، نخبه، ندبه، مکاتیب، مفاتیح، تفاسیر، ۱۰ـ سفینة البحار، منهاج النجاة، ابواب الجنان، علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین، جلاء العیون، جلاء القلوب، قرة الاصول، شراب طهور، اصول عقاید، اصول اصلیه، بشارة الشیعه، معتصم الشیعه، توحید، تنویر، تشریح، شرائط الایمان، ۳۳ـ خلاصة الاذکار، اخوان الصفا، شوق مهدی، دهر آشوب، دفع بلیات، رفع آفات، معیار ساعات، موارد مختلف، لب حسنات، وسیله ابتهال، ۴۴ـ منتخب فتوحات، منتخب غزلیات، منتخب اوراد، ترجمه طهارة، ترجمه صلاة، ترجمه زکوة، ترجمه حج... ، شهاب ثاقب، ۵۲ ـ فهرست علوم، معارف اصول، تعیین حقوق، حقایق و اسرار دین، ثنای معصومین، حقیقت علم و علما، شرح صحیفه سجادیه، رساله ثبوت ولایت، اختلاف مذاهب، تعیین حق، ۶۲ـ غزلیات، مسمیات، مثنویات، جبر و تفویض، جبر و اختیار، عوامل ملا محسن، اجوبه مسائل، لئآلی،۷۰ـ الوافی حواشی و...

بیا تا مونس هم، یار هم، غمخوار هم باشیم

انیس جان غم‌فرسودهٔ بیمار هم باشیم

شب آید، شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم

شود چون روز، دست و پای هم، در کار هم باشیم

یکی گردیم، در گفتار و در کردار و در رفتار

زبان و دست و پا یک کرده، خدمتگار هم باشیم

نمی‌بینم به‌جز تو همدمی، ای «فیض»، درعالم

بیا، دمساز هم، گنجینهٔ اسرار هم باشیم

 

محمدرضا چمنی مجرد