محمودخان ملکالشعرا (۱۲۲۸ ه.ق - ۱۳۱۱ه.ق)، معروف به محمودخان صبا[۱] و شاید ملقب به «شریف»*، شاعر و هنرمند دوره قاجار و دوره ناصری بود. او افزون بر سرودن شعر، نقاشی توانا و خوشنویسی چیره دست بود. او در قلمداننگاری، مجسمهسازی و برخی دیگر از رشتههای صنایع دستی نیز طبع آزمود ولی بیشتر به سبب نقاشیهای آبرنگ و رنگ روغنیاش شهرت دارد.[۲]
او فرزند محمدحسینخان عندلیب نوه فتحعلیخان صبای کاشانی، ملکالشعرای دربار فتحعلیشاه قاجار بود و در تهران متولد شد.
نیاکان فتحعلی خان صبا از خاندان کردنژاد «دنبلی» آذربایجان بودند که هنوز هم در تبریز و خوی و پیرامونهای آن سکنی دارند و از دوران صفویه به بعد اغلب فرمانروایان آذربایجان از این خاندان برگزیده میشدند و مردان دلیر و میهن دوست و دانشمند از میان آنان فراوان برخاسته است.
نیای فتحعلیخان، امیر غیاث بیک که از سپهسالاران بنام عهد صفوی بود در جنگی که اتفاق افتاد، به علت اشتباهی که در فرماندهی لشکر مرتکب گردید، باعث کشته شدن گروهی از جوانان زبده خاندان دنبلی شد و از بیم پرخاش برادرش امیر مرتضیقلی خان دنبلی و شرمساری از روی پسر کشتگان، دیگر به آذربایجان برنگشته در کاشان منزوی گردید و به سال ۱۱۴۶ هجری قمری چشم از جهان فرو بست.
فرزند امیر غیاث بیک، آقا محمد ضرابی، معاصر نادرشاه و کریمخان زند، پس از مرگ پدر در کاشان ماندگار شده ضرابخانه آن شهر را در عهده گرفت و بدین مناسبت به «ضرابی» مشهور گردید.
فرزند او فتحعلیخان، ابتدا از شعرای دربار لطفعلیخان زند بود و پس از شکست و کشته شدن شاه زند، به در بار قاجار پیوست و در عهد فتحعلیشاه سمت ملکالشعرائی دربار و حکومت قم و کاشان و ساوه و نراق و حدود جوشقان و نطنز تا اصفهان با او بود.
پس از فوت فتحعلیخان ملک الشعرا به سال ۱۲۳۷ هجری قمری فرزندش محمدحسینخان متخلص به عندلیب به جانشینی پدرش سمت ملکالشعرائی دربار فتحعلیشاه و محمدشاه را به دست آورد. وی که علاوه بر شاعری از صنایع یدی نیز بهرهیی داشت به سال ۱۲۶۵ هجری قمری یعنی در سالهای سلطنت ناصرالدین شاه درگذشت.
عندلیب سه فرزند ذکور از خود بجای گذاشت، یکی میرزامحمودخان ملکالشعرا صاحب ترجمه، و دیگری میرزا محمدخان خجسته معروف به «ندیم باشی» و سومی باباخان که اواسط عمر درگذشت. محمودخان و محمدخان که در محیط فضل و کمال پرورش یافته بودند مقدمات علوم زمان را در نزد عم خود محمدقاسم خان متخلص به فروغ فرا گرفته و به زیور دانش و هنر آراسته گردیدند، لسانالملک سپهر بارها میگفته است:
«الحق میرزا محمد خان برادر میرزامحمودخان است در جمیع کمالات.»[۳]
همچنان که آثار منظوم محمود خان اندک است، آثار منثور و مدونش نیز بسیار نادرست زیرا این هنرمند و دانشمند بزرگ تمام اوقات شبانه روزی خود را به کسب دانش و مطالعه و آفریدن آثار هنری گذرانیده او را برای تألیف و تدوین مجال کافی نبوده است. از نوشتههای او جز نمونهیی چند، چیزی بدست نیست از آن جمله مقدمهیی بر منشات قائممقام نوشته که در آغاز چاپ تهران و تبریز جا دادهاند و دو نمونه دیگر در کشکول فرهاد میرزا به چاپ رسیده است .
اعتماد السلطنه در المآثر والآثار (تألیف ۱۳۰۶ هجری قمری) نوشته که در آن سالها به فرمان ناصرالدین شاه مشغول تألیف کتابی در تراجم صاحبان القاب آن زمان بوده است ولی ظاهراً موفق با تمام آن نشده و اکنون چیزی از آن به دست نیست. [۳]
محمودخان تصویرهایی دقیق و مستند از بناهای زمان خود ساخت. کیفیت لطیف و درخشان برخی از این آثار تازگی داشت همچنین طرز پرداز نقطهایاش هم بیسابقه بود. ولی اوج نوجویی او را در نقاشی رنگ روغنی معروف به استنتاخ (حدود ۱۲۷۲ق) میتوان مشاهده کرد. این اثر نه تنها اثری تازه و یکتا در آن زمان بود حتا میتوان آنرا دیشنمونهای برای نقاشی نوگرای معاصر دانست. از دیگر آثارش عمارت بادگیر (۱۲۷۸ ق)، منظره خیابان الماسیه (۱۲۸۸ ق)، کاخ گلستان (۱۲۹۷ق)، صحن آستان حضرت رضا (۱۳۰۳ق) را میتوان نامبرد.[۲] اغلب این آثار در موزه کاخ گلستان در معرض دید عموم هستند.
از محمودخان ملکالشعرا آثار بدیعی در خوشنویسی هم بجا مانده است. او که به نستعلیق و شکستهنستعلیق تسلط داشت آثار سیاهمشق بدیع و هنرمندانهای بجا گذاشته است.
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .
دوستانی ، بهتر از آب روان .
*****
و خدایی که در این نزدیکی است :
لای این شب بوها ، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه .
*****
من مسلمانم.
قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه ، مهرم نور .
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .
سنگ از پشت نمازم پیداست :
همه ذرات نمازم متبلور شده است .
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را ، پی تکبیرة الاحرام علف می خوانم
پی قد قامت موج.
*****