ناو وینسنس اصولاً نمیبایست برای عملیات به خلیج فارس اعزام میشد. ما در حال جنگ با ایران نبودیم و هیچ اعلان جنگی میان دو کشور وجود نداشت. هواپیمای ایرانی در یک محدوده هوافضای بینالمللی بر فراز آبهای بینالمللی بود و آمریکا حق نداشت آن را برای هر هواپیمای مشکوک یا غیرمشکوک منطقه جنگی اعلام کند، زیرا رسماً با ایران در حال جنگ نبود. دلیلی هم وجود نداشت که ایرباس ایرانی به پیامهای هشدار ما پاسخ دهد.
کمبود وقت از لحظهای که هواپیما به عنوان هدفی تهدید کننده شناسایی شد تا زمانی که خدمه باید تصمیم به شلیک یا عدم شلیک به آن را میگرفتند، موجب شتابزدگی در اخذ تصمیم شد.
ترکیب تکنولوژی پیشرفته و خطای انسانی تصمیم گیرندگان کمتجربه، خطرناکترین سناریو ممکن را به وجود میآورد. زیرا بدون در اختیار داشتن توانایی «سیستم اجیس» که ناو وینسنس دارای آن بود، مسلماً با عواقبی که دچار آن شد، مواجه نمیشد.
هیچکدام از ۹ مونیتور کشتی، هواپیمایی را در حالت حمله نشان نمیدهند. در هیچکدام از نوارها اثری از سیگنال مود ۲، مورد استفاده هواپیماهای نظامی و غیرنظامی، وجود ندارد. همه دستگاهها در حال نشان دادن یک فروند هواپیمای ایرباس در حال اوج گیری هستند.[۱۵]
ملیت |
مسافر |
خدمه |
مجموع |
---|---|---|---|
ایران |
۲۳۸ |
۱۶ |
۲۵۴ |
امارات متحده عربی |
۱۳ |
۰ |
۱۳ |
هند |
۱۰ |
۰ |
۱۰ |
پاکستان |
۶ |
۰ |
۶ |
یوگوسلاوی |
۶ |
۰ |
۶ |
ایتالیا |
۱ |
۰ |
۱ |
مجموع |
۲۷۴ |
۱۶ |
۲۹۰ |
منبع:خبرآنلاین
در هیجده سالگی پا به منبر گذاشته و به ذکر اخبار و مراثی پرداختم و در نوزده سالگی به مساعدت پدر بار تأهل به دوش گرفتم. پس از ارتحال پدر به سبب گرفتاری به عیال و اولاد و احتیاج به امر معاش، بهکلی مشغول امر منبر گشتم و کمکم به ممارثت در این فن کمالی به سزا یافتم، ممدوح بزرگان و محسود همگنان شدم، رطب و یابسم را وحی منزل دانستند، آب دستم را برای شفا و ثورم را به دفع ابتلا خوردند، خوابها در بزرگواریم دیدند، کرامتها برایم ذکر کردند. ولی با همهٔ ترقی پیوسته طبعم مایل به کسب ادبیات و سیر در تواریخ و دواوین شعرا بود.»[۱]
مملکت را چون خانهای دیدم که جمعی در اطرافش با بیل و کلنگ بنیانش را خراب کنند و دستهای دیگر از دزدان مشغول بردن ثروت این خانه باشند، و سکنه آن بعضی در خواب راحت و جمعی به عیش و نوش مشغول. و دستهای با هم گرم زدوخورد باشند، و خدای خانه گاهی برای خفتگان ذکر خواب بخواند و گاهی با عیاشان همدست شود و زمانی دزدان را مدد کند و وقتی نزاع کنندگان را تحسین و مخربین را آفرین گوید.»
مستبدین وقت را غنیمت شمرده، اعدام و افنای قاطبه احرار را عازم گشتند، هر ساعت رنگی تازه ریختند، و هر دم گربهای از نو رقصاندند. افواج دولت را به قتل احرار تحریص و ترغیب نمودند، بهویژه آن بنده که برای کشتنم نیرنگها و حیلهها برانگیختند. با این همه دشمن آن حاکم عادل چنان از احرار حراست کرد که گرد به دامان هیچ یک ننشست و ذرهای از شرف کسی کم نشد.
گفت تاریخ عزایش را به زاری خاوری |
کرد از شش لول احیا عالمی را آدمی |
چشم فتانش به ملک دل سر بیداد دارد |
این سیهدل چند در خونریزی استبداد دارد |
|
میزند هردم فشنگ از غمزه ششلول مژگان |
ترک من عباس آقا را مگر استاد دارد |
|
در بهارستان حسن وی نماز آرند دلها |
مجلس شورا مگر در آن بنا بنیاد دارد |
داس غیرت چو شود در کف ملت ظاهر |
پاک از لوث وجود تو کند بستان را |
|
کاسه لیسی تو از روس ندارد ثمری |
کین سیهکاسه در آخر بکشد مهمان را |
آن کس که شود اسیر وافور |
عقل از سر او یقین شو دور |
|
در علم اگر بود فلاطون |
ور هست به گنج و مال قارون |
|
در حکمت اگر بود ارسطو |
در قدرت اگر بود هلاکو |
ما شه اقلیم فقر و مسند ما ای تخت |
سیخ ما شمشیر ما شیپور ما وافور ما |
|
عیب وافور از چه گوئی چشم بگشا و ببین |
نشئهٔ وافور را از دیدهٔ مخمور ما |
|
خاوری رسم وفاداری ز وافورت بجوی |
کو نگردد دور از ما تا کنار گور ما[۱۷] |
آن حسن نامم که اندر مدح داماد نبی |
میکند بر طبع پاکم حسان آفرین |
مسکن کاشی اگر در خطهٔ آمل بود |
لیکن از جد و پدر، نسبت به کاشان میرسد |
منم که یرلغ طبعم به دار ملک بقا |
نوشتهاند به مداحی محمد و آل |
ای زبد و آفرینش پیشوای اهل دین |
وی ز عزّت مادح بازوی تو روحالامین |
هر سحر از موج این دریای گوهرزای من |
گوهر معنی دهد فکر فلکفرسای من |
|
شمع گردون در شبستان حرم باز آورد |
روز وضعِ حملِ معنی خاطر عَذرای من |
|
بر سریر سدره شادروان زَنَد روح القدس |
چون به معراج معانی رو درآرد رای من |
ای به روی خوب تو اقبال را فرخنده فال |
سِدره را تعظیم قَدرت داده صدره گوشمال |
|
شرع را بر پای کرده دست خیبرگیر تو |
عرش را بر سر نهاده دست تو پای کمال |
|
از نسیم گلشن لطف تو جنت یک نصیب |
وز سرا بُستانِ تعظیم تو طوبی یک نهال |
توی یکی از مجالس دعا و مداحی ام برای رزمندگان،متوجه ناآرامی و بی قراری یکی از بسیجی ها شدم....بعد از دعا سراغ فرمانده لشکر را گرفتم.می خواستم راجع به آن جوان ازش بپرسم، اما انتظار نداشتم همان جوان را به عنوان فرمانده لشکر به من معرفی کنند![۷]
کویر مرنجاب در شمال شهرستان آران و بیدگل در استان اصفهان قرار دارد. این کویر از شمال به دریاچه نمک آران و بیدگل، از غرب به کویر مسیله و دریاچههای نمک حوض سلطان و حوض مره، از شرق به کویر بند ریگ و پارک ملی کویر و از جنوب به شهرستانهای آران و بیدگل و کاشان محدود میشود.
ارتفاع متوسط کویر مرنجاب از سطح آبهای آزاد در حدود ۸۵۰ متر میباشد. قسمت عمده این کویر پوشیده از تپههای شنی و ریگزار است. کویر مرنجاب از نظر پوشش گیاهی بسیار غنی است. عمده پوشش گیاهی منطقه شامل گیاهان شور پسند از جمله درختهای گز و تاق و بوتههای قیچ است.
پوشش جانوری منطقه به دلیل وجود آب و غذای فراوان بسیار غنی است. از جمله حیوانات موجود میتوان به گرگ، شغال، کفتار، روباه شنی، گربه شنی، بزمجه، آفتابپرست، انواع مارمولک، مار، عقرب، تیهو، عقاب، شاهین اشاره کرد. در سال اخیر یک جفت پلنگ نیز در منطقه مرنجاب مشاهده شدهاست. به گفته ساکنان محلی هم اکنون ۲۱ قلاده پلنگ در این منطقه وجود دارد.
کویر مرنجاب یکی از زیباترین نقاط کویری ایران محسوب میشود. تپههای شنی بلند و جنگلهای تاق جلوه زیبایی به این منطقه بخشیدهاست. دریاچه نمک آران وبیدگل و جزیره سرگردان از دیگر نقاط دیدنی منطقه محسوب میشوند. چاه تاریخی دستکن در قسمت شرق کویر، محل آبشخور شترهای کاروانها بودهاست. قلعه مرنجاب، کاروانسرایی است در کویر که در مسیر راه ابریشم قرار دارد و کاروانها برای سفر به خراسان، اصفهان، ری و بالعکس از این مسیر میگذشتند. درباره دلیل ساخت این قلعه و کاروانسرا در کنار دریاچه نمک، نقل است که شاه عباس با وجود ایجاد کاروانسرا و قلعههای متعدد در سراسر کشور، در این منطقه تأسیسات دفاعی تعبیه نکرده بود، چون تا آن زمان دشمنان به خاطر دریاچه نمک و گستره کویر، از این سوی به پایتخت هجوم نبرده بودند. حمله ازبکها و افغانها از طریق دریاچه نمک به کاشان که تا اصفهان پیش رفتند، شاه عباس را به صرافت انداخت تا در سال ۱۰۱۲ قمری سریعاً یک پایگاه نظامی در این منطقه ایجاد کند و جلوی تهدید را بگیرد. بالای کاروانسرا به شکل سنگرهای دیدبانی است و ذکر شدهاست که همیشه ۵۰۰ پاسدار مسلح در قلعه حضور داشتند و امنیت عبور کالا از چین به اروپا و بالعکس را در این منطقه تأمین میکردند. قنات کنار کاروانسرا که برکه بزرگی به وجود آوردهاست، آب شیرین دارد و این در کویر نمک و شوره زار یک پدیده بسیار منحصر به فرد است. کاروانسرای مرنجاب در قلب کویر کاروانسرای مرنجاب در موقعیت جغرافیاییٍِ’۷و ْ۳۴ عرض جغرافیایی و ’۴۸و ْ۵۱ طول جغرافیایی، در ارتفاع ۸۱۰ متری از سطح دریای آزاد در حاشیه جنوبی دریاچه قم واقع شدهاست.مرنجاب از دهستان کویرات شهرستان آران و بیدگل و در ۵۰ کیلومتری شمال شرق مرکز این شهرستان قرار دارد.
مرنجاب باشد وه اردشیر | بجا مانده از دودمان دلیر | |
به هر گوشهای خسروی پایمرد | به چشمان دشمن به پا کرد گرد |
مسیر اول: مسیر شهر آران وبیدگل به سمت پادگان ارتش و سپس جاده خاکی مرنجاب که پس از طی مسافتی در حدود ۴۵ کیلومتر به مرنجاب میرسد
مسیر دوم : مسیر پارک ملی کویر است که از پیشوا آغاز شده و سپس مبارکیه (۱۵ ک.م.) - قصر بهرام (۶۰ ک.م) - کاروانسرای سفیدآب (۸۰ ک.م.) - و سپس مرنجاب (۵۰ ک.م.) میباشد. شایان ذکر است تردد در این جاده تا سفیدآب نیاز به مجوز از سازمان حفاظت از محیط زیستاستان سمنان دارد.
مسیر سوم : مسیر کاشان به ابوزیدآباد و سپس کاروانسرای سفیدآب و مرنجاب میباشد.
.......................................................................................................................
کمترین بندگان خداوند (یا نیازمندترین بندگان خدا به رحمت او)، جمشید، پسر مسعود طبیب کاشانی، پسر محمود پسر محمد
در این بخش می خواهیم در مورد ارتباط حر کت انسان با ماهیچه ها به بررسی بپردازیم.
ماهیچه ها: حرکت به صورت های مختلف در همه ی سلول های زنده دیده می شود.
ولی سلولهای ماهیچه ای اختصاصاً برای حرکت تمایز یافته اند.
سلول های ماهیچه ای به صورت تارهای قابل انقباض در آمده اند
و به سه نوع
ماهیچه ی مخطط ، ماهیچه ی صاف و ماهیچه ی قلبی تقسیم می شوند
امام سجاد (ع) می فرمایند:
کسی که صبر ندارد ایمان ندارد.
امام رضا (ع) می فرمایند:
فروتنی آن است که به مردم چیزی را عطا کنی که دوست داری به تو عطا شود.
امام صادق (ع) می فرمایند:
تواضع ، اهل هر شرف و بزرگی است.
حضرت علی (ع) می فرمایند:
شکیبایی میوه ی درخت ایمان است.
امام محمد باقر (ع) می فرمایند:
خوبی دنیا جز نیکی به برادران و آشنایان نیست.
شهر کاشان مرکز شهرستان کاشان است. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران برابر با ۲۴۸٬۷۸۹ نفر بوده که در فاصله ۲۴۰ کیلومتری از جنوب تهران، پایتخت ایران، ودر بین دامنه کوه کرکس نطنز و دشت کویر سکنی دارند.این شهرستان از شمال به آران و بیدگل، از جنوب به نطنز و اردستان، از غرب به کوه کرکس
و سیاهکوه و شهرستان دلیجان از شرق به کویر مرکزی ایران محدود است. کاشان از نظر جمعیت بیستم و در رده یازدهمین شهر صنعتی ایران قرار میگیرد که دلیل آن وجود کارخانجات متعدد فرش ماشینی (بیش از یکصد کارخانه)، کارخانه تولید ورق گالوانیزه و کارخانجات تولید قطعات خودرو و مونتاژ است.در همین ۳ الی ۴ سال اخیر کارخانهٔ تولید لولههای نشکن داکتیل هامون نایزه و همچنین کارخانه تولید خودرو سایپا کاشان تاسیس شدهاست. قدمت صنایع نساجی در این شهر به تولیدات شعربافی شامل مخمل بافی، زربافی و حریربافی برمیگردد که هم اکنون بیش از چند هزار نفر در کارخانجات نساجی مشغول به کار میباشند.
شهرت این شهر بیشتر به واسطه گلاب و فرش دستباف وآثار باستانی و جاذبههای توریستی متعدد آن است. کاشان به دارالمومنین، شهر عقربها و دروازه کویر مشهور است.از محصولات کشاورزی آن میتوان به انواع غلات و میوههای فصلی اشاره نمود. غذای مورد علاقه در بین مردم این شهر آبگوشت و بالاخص گوشت و لوبیا میباشد.
آثار تاریخی و دیدنی فراوانی در این شهر وجود دارد که از آن میان میتوان به باغ فین، مسجد و مدرسه آقابزرگ، خانه عامریها، خانه عباسیها، خانه طباطبایی، خانه بروجردی، حمام سلطان امیراحمد و قبر شاه عباس صفوی... اشاره نمود.
نام کاشان
درباره ی وجه تسمیه کاشان عقاید و نظرهای گوناگونی و بیشماری وجود دارد که به اهم
آنها اشاره می شود.
اندیشمندان زبانشناس،کاشان را به معناهای مختلف آورده اند:از آن جمله به خانه های
تابستانی که از چوب و نی ساخته شده و به معابد و جایگاه جشن و دلارایی آورده شده است.
ملک الشعرای بهار در«سبک شناسی»در این باره می نویسد:
«کاش و کاشان و کاشانه نیز که اسامی بتخانه هاست به معنی نوعی از مسکن
و نیز اسم خاص شهرهاگردید.»
باد آباد مهین خطه کاشان که مدام
مهد هوش و خرد و صنعت و بینایی بود
لفظ کاشانه و کاشان به لغتهای قدیم
معبد و جایگه و دلآسایی بود
«ملک الشعرای بهار»
ریاضیات (در قدیم، همچنین: اِنگارِش[۱]) را بیشتر دانش بررسی کمیتها و ساختارها و فضا و دگرگونی (تغییر) تعریف میکنند. دیدگاه دیگری ریاضی را دانشی میداند که در آن با استدلال منطقی از اصول و تعریفها به نتایج دقیق و جدیدی میرسیم (دیدگاههای دیگری نیز در فلسفه ریاضیات بیان شدهاست). ریاضیات خود یکی از علوم طبیعی به شمار نمیرود، ولی ساختارهای ویژهای که ریاضیدانان میپژوهند بیشتر از دانشهای طبیعی بهویژه فیزیک سرچشمه میگیرند و در فضایی جدا از طبیعت و محض گونه گسترش پیدا میکند به طوری که علوم طبیعی برای حل مسائل خود به ریاضی باز میگردند تا جوابشان را با آن مقایسه و بررسی کنند.
علوم طبیعی، مهندسی، اقتصاد و پزشکی بسیار به ریاضیات تکیه دارد ولی گاه ریاضیدانان به دلایل صرفاً ریاضی (و نه کاربردی) به تعریف و بررسی برخی ساختارها میپردازند.
ملا فتح الله شریف کاشانی فرزند ملا شکر الله شریف کاشانی از اعلام تفسیری قرن دهم هجری شیعه میباشد. از محل و تاریخ تولد و کیفیت نشو و نمای وی اطلاعی در دست نیست، ولی با توجه به اینکه اهل کاشان بوده و مقبره وی نیز در کاشان میباشد، احتمال میرود که تولد و محل تحصیل و رشد وی نیز کاشان بوده باشد. وی انسانی مهذب و عفیف و باحیا بوده و نسبت به ثروت و مناصب دنیوی (مال و مقام) زهد و ورع خاصی داشته، و از تملق و چاپلوسی ثروت و قدرت، پرهیز داشته است و به سبب همین دوری و پرهیز بین عامه مردم مشهور نشده است. در سال ۹۸۸ ه. ق رحلت نموده و در کاشان دفن شد.
مرحوم میرزا عبد اللّه افندی در ریاض العلماء (ج ۴ ص ۳۱۸) مینویسد:
فاضل نیک اندیش و هوشیار، عالم کامل جلیل، متکلم و مفسر بزرگوار نام آور، مولی فتح اللّه کاشانی، از علمای دولت شاه طهماسب صفوی و از شاگردان علی بن حسن زوارهای است، وی تألیفات نیکویی دارد، بویژه در تفسیر که در آن توانمند و زبردست است و آثار ارزشمند و سودمند نگاشته است
مرحوم مدرس تبریزی در ریحانة الادب (ج 5) مینویسد:
ملا فتح اللّه کاشانى، عالمى است جلیل، فقیه، محقق متکلم، مدقق، مفسر متبحر، از اکابر علماى اواخر قرن دهم هجرت مىباشد. در تمام علوم دینیه متداوله متبحر، خصوصا در تفسیر که بحرى بود بىپایان و تألیفات او بهترین معرف تبحر وى مىباشند.
سید محسن امین در اعیان الشیعه ج 8 ص 393، عمر رضا کحّالة در معجم المؤلفین ج 8 ص 51، عادل نویهض در معجم المفسرین ج 1 ص 417، شیخ عباس قمی در فوائد رضویة ج 5 ص 345، ملا حبیب اللّه کاشانی در لباب الالقاب ص 81 و آقابزرگ طهرانی در طبقات اعلام الشیعه در اعلام قرن دهم ص 177 او را بسیار ستودهاند. وی شاگرد ابوالحسن علی بن الحسن زوارهای (یکی از مفسرین قرآن) که شاگرد محقق کرکی بودهاست، میباشد و نیز از مقدس اردبیلی با واسطه، روایت نقل میکنند.
مسگری یکی از صنایع دستی کهن ایران است. اشیا و ظروف مسی دست ساز از زمانهای دور در موزهها قابل مشاهده هستند.
پیشینه مسگری در ایران حداقل به پنج هزار سال پیش میرسد و به ظن غالب اولین فلز مکشوفه بدست انسان همین فلز مس بوده و اولین فلزکاران نیز ایرانیان بودهاند.[۱]
از جمله مراکز عمده این هنر شهرهای کاشان، اصفهان، کرمان، زنجان و شیراز میباشد. [۲]
صنعت مسگری در کرمان، اصفهان و کاشان و شاید شهرهای دیگر ایران در دوران اسلامی و تا به امروز از رونق و شکوفایی برخوردار بوده به گونهای که در اغلب این شهرها یکی از بازارها با عنوان بازار مسگرها به صاحبان این هنر - صنعت اختصاص داشت. در بازار مسگرهای این شهرها دهها مسگر به قوت بازو و ضرب چکش خود، انواع ظروف، وسایل و اشیا» مسین را میساختند. امروزه در این بازارها هنوز اثاری از این هنر یافت میشود.[۳] کشف دو کوره ذوب فلز در محوطه سه هزار ساله «اسپیدژ» در سیستان و بلوچستان نشان داد که مردم اسپیدژ، پیش از تاریخ به هنر مسگری و فلزکاری مسلط بودهاند.
.......................................................................................................
......................................................................................................
مَشهَد اَردَهال روستایی در ۴۲ کیلومتری غرب کاشان ودلیجان در ایران است. این روستا در میان افراد محلی به مشهد قالی نیز مشهور است.
در این محل بنای امامزاده سلطان علی بن امام محمد باقر قرار دارد که قدمت آن به سده ششم هجری میرسد.
در روایت تاریخ میگویند: مردم فین کاشان در سال ۱۱۳ هجری قاصدی را به نام عامر بن ناصر فینی به مدینه نزد امام محمد باقر فرستاده بودند و از او درخواست پیشوایی راداشتند.امام فرزند خود سلطانعلی برادر امام جعفر صادق را رهسپار ایران و شهر کاشان کرد.امامزاده به کاشان رسید و در محله فین بزرگ ساکن شد و تابستانهابه دلیل گرمی هوا به منطقه اردهال میرفت.چند سالی اوضاع بدین صورت بود تا اینکه امامزاده سلطانعلی از نفوذ زیادی در بین مردم برخوردار گشت و این باعث ترس حاکم اردهال که زرین کفش نام داشت شد. وی سپاهی را برای قتل حضـرت سلطان علی به منطقـه میفرستد و آن حضرت سرانجام در یک جنگ نابرابر که ۱۳ روز طول کشید، همراه یارانش در منطقه ییلاقی اردهال به شهادت میرسد.
مردم فین پس از شنیدن خبر سراسیمه به طرف اردهال حرکت میکنند، ولی زمانی میرسند که حضرت به شهادت رسیدهاست، آنها حضرت را در قالی میپیچند و در نهر آبی که در آن نزدیکی است، شستشو میدهند و دفن میکنند. از آن زمان تاکنون همه ساله در دومین جمعه مهر ماه و با حضور هزاران نفر از مردم فین و کاشان آیین سنتی مذهبی قالیشویان برگزار میشود.
چوبهایی که افراد در دومی جمعه مهر ماه هر سال به دست میگیرند دو روایت دارد. اول اینکه برای شستن قالیها در مشهد اردهال به کار میرود و دوم اینکه افراد آنها را به نشانه خونخواهی به دست میگیرند.
در روایات معصومین از این منطقه به وردهار نیز یاد شده است
محمد غفاری معروف به کمالالمُلک نقاش ایرانی (زاده ۱۲۲۷ - درگذشته ۱۳۱۹) یکی از مشهورترین و پر نفوذترین شخصیتهای تاریخ هنر معاصر ایران به شمار میآید. وی در یکی از خانوادههای هنرمند و سرشناس در کاشان چشم به جهان گشود. غفاری پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در کاشان به همراه برادر بزرگترش به تهران آمد و در دارالفنون در رشتهٔ نقاشی ادامه تحصیل داد. پس از گذشت سه سال تحصیل وی در دارالفنون، هنگامی که ناصر الدین شاه از این مدرسه بازدید میکرد، کار او را پسندید و وی را به دربار فراخواند.
با حضور در دربار، ابتدا لقب خان، سپس پیشخدمت مخصوص به وی داده شد و پس از چندی تاثیر آثار محمد غفاری سبب گردید تا ناصرالدین شاه خود به شاگردی وی در آید و او را در ابتدا به لقب نقاشباشی و سپس به لقب کمال الملک منصوب کند. در مدت حضور وی در دربار، او ۱۷۰ تابلو کشید که معروفترین آنها تالار آینه میباشد و اولین تابلوییست که آن را امضا کرده است.
پس از مرگ ناصرالدین شاه و به سلطنت رسیدن مظفر الدین شاه، کمال الملک برای ادامه تحصیل در زمینه نقاشی و زبان فرانسوی و همچنین بازدید از موزهها، عازم اروپا شد. او در مدت سه سال در ایتالیا، فرانسه و مدت کوتاهی در اتریش زندگی کرد و در طی این مدت با بازدید از موزههای مهم شهرهای فلورانس، رم و پاریس، از آثار نقاشان برجستهای چون روبنس، تیسین و رامبراند در حدود دوازده کپی نقاشی کرد.
بازگشت کمال الملک به ایران، مصادف با انقلاب مشروطه میشود. در این هنگام کمال الملک با انتشار مقالات و ترجمه برخی آثار ژان ژاک روسو و دیگر نویسندگان آزادی خواه فرانسه، به سهم خود با حرکت مردم، همراه میشود.[۱] در نهایت در اردیبهشت ۱۳۰۷ وی به روستای حسین آباد نیشابور تبعید شد و مابقی عمر خود را در آنجا گذراند. وی در سال ۱۳۱۹ در سن ۹۵ سالگی در گذشت و پیکر او را در کنار عطار نیشابوری به خاک سپردند.[۲]
محمّد غفّاری در خانوادهای هنرمند و سرشناس در شهر کاشان بدنیا آمد، وی برادر زاده میرزا ابوالحسن غفّاری معروف به صنیع الملک از اولین تحصیل کردگان ایرانی در فرنگ و از افراد پرنفوذ دوره قاجار بود. غفّّاری تحصیلات اوّلیّهاش را در مکتب مکاتب زادگاهش گذراند. پدرش میرزا بزرگ که همچون پدرانش دارای حرفهٔ نقاشی بود، ابو تراب، پسر بزرگترش و محمّد را برای ادامه تحصیل راهی تهران کرد.
کمال الملک پس از حضور در تهران، به همراه برادر بزرگترش در مدرسه دارالفنون در رشتهٔ نقاشی مشغول به تحصیل شد، هر دو برادر در مدت سه سال تحصیل خود توانستند موفقیتهای بسیاری را کسب کنند. در پایان سال سوم، ناصرالدین شاه در حین بازدید از مدرسه دارالفنون با دیدن تابلویی که از چهره اعتضاد السلطنه، رئیس وقت مدرسه دارالفنون که توسط محمد غفاری کشیده شده بود، تحت تاثیر قرار گرفت و دستور داد تا او را به عنوان نقاش به استخدام دربار در آورند.
با حضور در دربار، در ابتدا لقب خان، سپس پیشخدمت مخصوص به وی داده شد و پس از چندی تاثیر آثار محمد غفاری سبب گردید تا ناصرالدین شاه خود به شاگردی وی در آید و او را در ابتدا به لقب نقاش باشی و سپس به لقب کمال الملک منصوب کند. کمال الملک پس از چندی با خواهر مفتاح الملک یکی از مقامات دربار ازدواج کرد که ثمرهٔ این ازدواج یک دختر به نام نصرت و پسری به نام حسین علی خان شد. در مدت حضور وی در دربار، او ۱۷۰ تابلو کشید که معروفترین آنها تالار آینه میباشد و اولین تابلوییست که آن را امضا کرده است.
کمال الملک که تمام وقت خود را در برای نقاشی کردن در کاخ گلستان میگذراند، با دزدیده شدن مقداری طلا از تخت طاووس مورد سوء ظن ماموران حکومتی قرار گرفت تا جایی که وی را برای مدت چهار ساعت مورد بازجویی قرار دادند که نهایتا با اعتراف سارق، سوء ظنها از وی برطرف شد.
پس از کشته شدن ناصر الدین شاه کمال الملک برای مطالعه به اروپا رفت. (۱۲۷۶ ش) مدتی بیش از سه سال را در فلورانس، رم و پاریس گذرانید؛ و در موزهها به رونگاری از آثار استادانی چون رامبراند و تیسین پرداخت. در پاریس با فانتن لاتور آشنا شد. سفر اروپا تأثیری مثبت در اسلوب کار و حتی طرز دید او گذاشت. او به دستور مظفر الدین شاه به ایران بازگشت (۱۲۷۹ ش) و کار در دربار را ادامه داد، ولی عملاً نتوانست با خواستهای شاه جدید کنار بیاید. به عراق رفت و چند سالی را در آنجا گذرانید. (۱۲۸۰ تا ۱۲۸۳ش) پردههای زرگر بغدادی (۱۲۸۰ ش) و میدان کربلا (۱۲۸۱ ش) را به هنگام اقامتش در عراق نقاشی کرد. او اگرچه به مشروطه خواهان متمایل بود (پرده علیقلی خان بختیاری (سردار اسعد) گواه آن است) در جنبش مشروطه مشارکت مستقیم نداشت. در سالهای بعد مدیریت مدرسه صنایع مستظرفه را بر عهده گرفت. در این مدرسه با کوشش فراوان به پرورش شاگردان همت گماشت که زبدهترین شان خود استادانی در مکتب او شدند. سرانجام به دلیل اختلافاتی که با وزیران معارف بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد، از کار تدریس و شغل دولتی دست کشید (۱۳۰۶ ش) و به ملک شخصی خود در حسین آباد نیشابور کوچید. (۱۳۰۷ ش) در آنجا بر اثر حادثهای از یک چشم نابینا شد؛ اما تا سالهای آخر زندگانی به نقاشی ادامه داد. کمال الملک از همان آغاز فعالیت هنری اش تمایلی قوی و آشکار به روش و اسلوب طبیعت گرایی اروپایی داشت. با ظهور کمال الملک وظیفهای جدید برای نقاش دربار معین شد. او میبایست رویدادها، اشخاص، ساختمانها، باغها و غیره را همچون عکاسی دقیق ثبت کند تا به عادیترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیت تاریخی بخشد. بی سبب نیست که کمال الملک در این دوره اغلب پردههایش را با افزودن شرحی درباره موضوع رقم میزد. (مثلاً: طبیعت بیجان با گلدان و پرنده شکار شده، ۱۲۷۳خ) با این زمینه فکری و هنری کمال الملک به اروپا رفت. هدف او شاید فقط ارتقای سطح دانش فنی اش بود. ولی در موزهها آثار استادان رنسانس و باروک را دید و شیفته آنها شد. منطقاً او به لحاظ فرهنگی، ذهنی و سابقه هنری آمادگی رویارویی و احتمالاً بهره گیری از جنبشهای دریافتگری (امپرسیونیسم) و پسا-دریافتگری را نداشت. اما زیباییشناسی کلاسیسیسم رنسانس و سبک و اسلوب بغرنج هنرمندانی چون رامبراند را نیز به درستی درک نکرد (چنان که مثلاً در هیچ یک از نقاشیهای کمال الملک و شاگردانش نشانی از آشنایی با اسلوب لعاب رنگ کاری به چشم نمیخورد.) با این حال آکادمی گرایی در او قوت گرفت؛ و هنگامی که به ایران بازگشت بیش از پیش به هنر دانشگاهی سده نوزدهم وابسته شده بود. حتی بعداً در بازنمایی موفقیت آمیز برخی موضوعهای اجتماعی نیز از این وابستگی رهایی نیافت. او اساساً چهره نگار و منظره نگار بود؛ و در تک چهرههایی چون «سید نصرالله تقوی» قابلیت و مهارت خود را به حد کمال نمایان ساخت. کمال الملک با کوششهای خود در مقام نقاش و معلم پاسخی متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه اش به ضرورت تحول هنری جامعه داد. بازتاب این کوششها در ذهن مردم خصوصیات اخلاقی، نحوه زندگی و واقعه کور شدنش از او یک مرد افسانهای ساخت.
از جمله دیگر آثارش: دورنمای صفی آباد (۱۲۵۳ ش)؛ عمله طرب؛ حوضخانه صاحبقرانیه (۱۲۶۱ ش)؛ منظره آبشار دوقلو (۱۲۶۳ ش)؛ مرد مصری (۱۲۷۵ ش)؛ فالگیر یهودی؛ دهکده مغانک (۱۲۹۳ ش)؛ تک چهره خود هنرمند (۱۲۹۶ ش)؛ تکچهره صنیع الدوله؛ نیمرخ هنرمند (۱۳۰۰ ش)؛ منظره کوه شمیران (۱۳۰۱ ش).
بازگشت کمال الملک به ایران، مصادف با انقلاب مشروطه میشود. در این هنگام کمال الملک با انتشار مقالات و ترجمه برخی آثار ژان ژاک روسو و دیگر نویسندگان آزادی خواه فرانسه، به سهم خود با حرکت مردم، همراه میشود.[۳] کمال الملک در همان دورهٔ قاجار به جرگهٔ فراماسونرها پیوست؛ لژی که او بدان پیوست از نامدارترین لژهای فراماسونری در ایران بود و لژ بیداری ایرانیان نام داشت که در آن بسیاری از شخصیتهای علمی، ادبی و سیاسی عضو بودند.[۴][۵]
سرانجام محمد غفاری (کمال الملک) در ۲۷ مرداد سال ۱۳۱۹ درگذشت و در نیشابور و در کنار قبر عطار نیشابوری مدفون گشت.
نسخه اصل تعدادی از تابلوهای مشهور کمال الملک در کاخ گلستان در معرض نمایش قرار دارد.
با کار او جریان دویستسالهٔ تلفیق سنتهای ایرانی و اروپایی به پایان میرسد و سنت طبیعتگرایی اروپایی در قالب نوعی هنر آکادمیک تثبیت میشود.
ژنشناسی[۱] یا ژنتیک بخشی از دانش زیستشناسی است که به وراثت و تفاوتهای جانداران میپردازد. بوسیله قوانین و مفاهیم موجود در این علم میتوانیم به همانندی یا ناهمانندی دو اندامگان نسبت به یکدیگر پی ببریم و بدانیم که چگونه و چرا چنین همانندی یا ناهمانندی در داخل یک جامعه گیاهی و یا جامعه جانوری، بوجود آمدهاست. دانش ژنشناسی، دانش جابجایی دادههای زیستی از یک یاخته به یاختهای دیگر و یا از پدر و مادر به نوزاد و نسلهای آینده میباشد. ژنشناسی با چگونگی این جابجاییها که باعث نشانگانها، دگرگونیها و همانندیها در اندامگانها میباشد، سروکار دارد. دانش ژنشناسی به سرشت فیزیکی و شیمیایی این دادهها نیز میپردازد.
سید علی آشفته همراه با برادر خود سید مهدی در مرکز هنرهای زیبای تهران
زری بافی و مخمل بافی می کرده و از هنرمندان کاشانی تبار آن مرکز بوده است.
{نگاه کنید به گل های ابریشمی ، ص143}
نصرالله آباد فرزند حسین شعبان از معماران سنتی کاشان می باشد ؛
که در سال1258هجری شمسی متولد شد ؛ و در سال 1343ه.ش در سن85سالگی وفات
کرد . و در وادی السلام قم در جوار آرامگاه ابو حسین به خاک سپرده شد
از آثار او :
ایوان بزرگ و صحن میدان ولی سلطان ، ساختمان چشمه باغ فین و
بخشی از خانه ی تاریخی احسان را می توان نام برد.
ابوجعفر محمد بن موسای خوارزمی از دانشمندان بزرگ ریاضی و ستارهشناس ایرانی میباشد.[۱] از زندگی خوارزمی چندان اطلاع قابل اعتمادی در دست نیست جز اینکه وی در حدود سال ۷۸۰ میلادی در خوارزم (ازبکستان کنونی) که در آن زمان، بخشی از قلمرو حکومت خوارزمشاهیان بود، زاده شد. شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات بهویژه در رشته جبر انجام داده به طوری که هیچیک از ریاضیدانان سدههای میانه مانند وی در فکر ریاضی تأثیر نداشتهاند. وی را پدر جبر نامیدهاند.[۲]
بیشترین چیرهدستی وی در حل معادلههای خطی و درجه دوم بودهاست. کتاب Algoritmi de numero Indorum که ترجمه کتاب جمع و تفریق با عددهای هندی او به لاتین است باعث شد تا دستگاه عددی در اروپا از دستگاه اعداد لاتین به دستگاه اعداد هندی تغییر یابد که هنوز نیز در اروپا و دیگر نقاط جهان فراگیر است.[۳]
به هنگام خلافت مامون وی عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مامون بود، گردید خوارزمی کارهای دیوفانت را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت خود نیز کتابی در این رشته نوشت.
فیزیک (به زبان یونانی φύσις، طبیعت و φυσικῆ، دانش طبیعت) علم مطالعهٔ خواص طبیعت است. این علم از مفاهیمی مانند انرژی، نیرو، جرم و بار الکتریکی استفاده میکند. یکی از کارهای اصلی این علم اندازهگیری کمیتهای مختلف و پیدا کردن روابط بین این کمیتها است. برای همین فیزیک را علم اندازهگیری نیز خواندهاند.
امروزه فیزیکدانها سامانههای بسیاری را بررسی میکنند: از ساختارهای بسیار بزرگ مانند کهکشانها گرفته تا ذرات بینهایت ریز و حتی سیستمهای اقتصادی، زیستی، محیطی و مانند آنها.
فیزیک یکی از قدیمی ترین رشتههای دانشگاهی است و شاید قدیمی ترین مبحث آن را بتوان نجوم نامید. [۱]
کشش سطحی مانع از فرو رفتن سکه در آب می شود.
آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی (زاده:۱۲۶۲ کاشان، درگذشته:۱۳۳۸ کاشان) از علما و مجتهدان معاصر شیعه بود.
پدرش علی مدد ساوجی نیز از علمای شیعه بود. در سن ۸ یا ۹ سالگی پدرش در ساوه درگذشت و او در کاشان تحت سرپرستی یکی از شاگردان پدر با نام سید حسین کاشانی قرار گرفت.
از همان کودکی آثار نبوغ در او مشهود بود و در سن ۱۸ سالگی به درجه اجتهاد رسید. علاوه بر فقه در زمینههای کلام، صرف و نحو، ادبیات، تاریخ، ریاضیات، حدیث، رجال، علوم غریبه، عرفان، تفسیر و اخلاق تبحر داشت. او دارای تألیفات فراوانی بالغ بر ۱۵۷ اثر است. کتاب فقهی «منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع» و همچنین کتاب «ریاض الحکایات» از آثار اوست.
از نکات برجسته زندگی وی زهد و ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا و همت بلنداواست.[۱] او در تاریخ مشروطه کاشان نقش چشمگیری داشتهاست.[۲]
خانهٔ عبّاسیها[۱] در سالهای ۱۲۵۲ تا ۱۲۵۴ هجری در محله سلطان امیر احمد کاشان ساخته شده و از لحاظ معماری و تزئینات حائز اهمیت است و با شمارهٔ ۲۰۲۰ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شدهاست.
....................................................................................................................................................
«میرزا تقیخان فراهانی» (۱۲۳۰–۱۱۸۶) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات وی بهشمار میآید. امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شدهاست.[۱] بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده است. بی نینگ مینویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است. از پهلوانی امیر اطلاعی در دست نیست اما ورزش زورخانه در زمان وی رایجترین ورزش بود. لباس امیر جبه بود و به منشیانش نیر دستور داده بود جبه به تن کنند. امیر کلاه بلندی بر سر میگذاشت و موهای وی بلند و از نوع به اصطلاح پاشنه نخواب بود. وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارشهایش مینویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد میدانستند. دکتر پلاک اتریشی مینویسد: پولهایی که به امیر میدادند و نمیگرفت همگی خرج کشتنش شد.[۲]
میرزا تقی فراهانی در سال ۱۱۸۶ در روستای هزاوه متولد شد.[۳] پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. مادر امیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی داشت و مرگ هر دو فرزندش محمد تقی و محمد حسن را دید. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشیگری قائم مقام را به دست آورد.[۴]
امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با «جانجانخانم» دختر حاج شهبازخان بود. حاج شهباز خان عموی امیر کبیر بود. بنابر نوشته دکتر پولاک: امیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده است. «جان جان خانم» حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشته است. دومین همسر امیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدینشاه بود که «ملکزادهخانم» نام داشت و به «عزتالدوله» ملقب بود. او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد ازدواج امیر در آمد. امیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده است. این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این معنا از نامهای که امیر به پادشاه نوشته است بر میآید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیان شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.
امیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» که دختر عمویش هم بود، سه فرزند داشت. میرزا احمد خان زاده مشهور به «امیر زاده» و دو دختر که نام یکی از آنها «سلطان خانم» ضبط گردیده است. از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک» خانم نام داشتند.[۵]
نخستین ماموریت سیاسی میرزا تقی خان این بود که پس از قتل گریبایدوف در ایران، از جانب دستگاه دولتی ایران ماموریت یافت تا برای عذرخواهی به عنوان منشی همراه خسرو میرزا به نزد تزار روسیه برود. وی در این سفر در سال ۱۲۴۴ هجری قمری حدود ۲۲ سال داشت. ماموریت دوم وی یک ماموریت تشریفاتی بود که در زمانی که وزیر نظام آذربایجان بود به همراه ناصر الدین میرزای ولی عهد به ایروان رفت تا با تزار روس که به این شهر آمده بود دیدار داشته باشد. نخستین ماموریت سیاسی مهم امیر ریاست هیات نمایندگی ایران در کنفرانس ارزنه الروم در سال ۱۲۵۹ برای حل اختلافات مرزی با دولت عثمانی بود. این ماموریت دو سال به طول انجامید.[۶]
محمد شاه در شب شنبه چهارم سپتامبر ۱۸۴۸ میلادی فوت کرد. کاردار سفارت انگلیس با فرستادن پیکی این خبر را به ناصر الدین میرزا در تبریز رساند. میرزا فضلالله نصیرالملک پیشکار ناصر الدین شاه در مهیا نمودن مقدمات حرکت شاه به تهران درماند و میرزا تقی خان مامور به این کار شد.
میرزا تقی با استقراض سی هزار تومان از یک تاجر تبریزی و تدارک نیروی نظامی کافی همراه شاه راهی تهران شد. شاه پس از شش هفته به تهران رسید. میرزا تقی خان برای حفظ شأن شاه جوان از آمدن چند تن از دوستان نزدیک شاه به تهران جلوگیری کرد و دلیل وی این بود که این افراد با ناصر الدین میرزا از کودکی مانوس بودهاند و احترام مقام جدید وی را رعایت نخواهند کرد. در این مدت مهد علیا در تهران مشغول هماهنگی با سفارت انگلیس برای به قدرت رساندن افراد مورد نظرش بود و میرزا آقا خان نوری که به قم تبعید شده بود را به تهران فراخواند. میرزا نصرالله صدر الممالک که خود را نامزد اصلی صدارت میدانست در منزل حاجی میرزا آقاسی منزل کرده بود و مشغول دسیسه چینی علیه میرزا تقی خان بود. اما شاه که به تهران رسید بلافاصله میرزا تقی خان را به مقام صدارت برگزید و لقب امیر کبیر را به وی اعطا کرد.[۷]
شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴ ناصرالدین شاه بر تخت نشست و امیر نظام را به صدارت اعظمی تعیین کرد. عین فرمان شاه چنین است :
ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسوول هر خوب وبدی که اتفاق می افتد می دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم. به جز شما به هیچ کس دیگر چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم.
نخستین آشوبی که از طرف مخالفین وی در تهران بر پا شد شورش سربازان آذربایجانی پاسدار ارک در تهران تنها چهار ماه و نیم پس از صدارت وی بود که به تحریک برخی از درباریان انجام شد. در این آشوب دو هزار و پانصد سرباز آشوبگر خانه امیر را محاصره کرده و خواستار عزل وی شدند. روز بعد بین محافظین خانه امیر و سربازان درگیری ایجاد شد که موجب کشته شدن دو تن از محافظین شد. امیر به خانه میرزا آقاخان نوری رفت و فتنه با وساطت چند کس از جمله میرزا ابوالقاسم امام جمعه و عباسقلی خان جوانشیر فرونشست. در این آشوب مردم تهران به حمایت از امیر برخاستند و دکانها را بسته و به مقابله با یاغیان پرداختند[۹]
امیر برای انتظام ارتباط با کشورهای دیگر به ویژه اروپاییان اهمیت زیادی قایل بود. وی میرزا محمد علی شیرازی را به وزارت خارجه گماشت و از سفرای خارجی خواست از این پس تمام مکاتباتشان مستقیما با وزیر خارجه باشد و از رجوع مستقیم به شاه یا صدر اعظم خودداری کنند. امیر در لندن و سنت پترزبورگ سفارتخانه دایمی ایجاد کرد. امیر برای افزایش کیفیت ارتباطات خارجی هیاتی از مترجمین ایجاد کرد که میرزا ملکم خان یکی از معروفترین این افراد است.[۱۰]
امیرکبیر در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ برابر ۲۲ ربیعالاول ۱۲۶۵ ق. با عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه ازدواج کرد[۱۱].
امیرکبیر، دو روز پس از عزل به کاشان تبعید شد. اما با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار احتمال میدادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد. بنابراین با کوشش فراوان توانستند حکم قتل وی را از ناصرالدینشاه بگیرند. سرانجام امیرکبیر در روز ۲۰ دی ۱۲۳۰ (برابر با ۱۰ ژانویه ۱۸۵۲ میلادی) در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستهایش به قتل رسید.
کالبد امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به روایت میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی در کتاب مشهور حقایقالخبار ناصری روز بعد از قتل جسدش را در گورستان «پشت مشهد» کاشان به خاک سپردند. چند ماه بعد، به پایمردی همسرش عزتالدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز میشود به خاک سپردند.[۱۲]
باغ فین کاشان، نام یک باغ ایرانی است که حمام فین نیز در آن قرار دارد. مکان نامبرده جایی است که ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۵۲ میلادی صدراعظم خود امیرکبیر را در آن به قتل رساند. سابقه و قدمت باغ فین و بناهای آن به دوره صفویه بازمیگردد. وسعت باغ بالغ بر ۲۳ هزار مترمربع و شامل یک حیاط مرکزی است که به وسیله دیوار، بارو و برجهای استوانه شکل محصور شدهاست. در مقایسه با بسیاری از باغهای ایرانی مشابه، باغ فین با آب قابل توجهی مشروب میشود.[۱]
باغ فین و مجموعه بناهای آن در کاشان، باغ فین واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۱۴ با شمارهٔ ثبت ۲۳۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.[۲]
برخی منابع تاریخی قدمت این باغ را به دوران سلطنت آلبویه میرسانند. به استناد این منابع، زلزله مهیب سال ۱۵۷۳ میلادی باعث تخریب کلی باغ شد.[۳] بقایای باغی در چند صد متری باغ فین(باغ نو) موجود است که به باغ کهنه معروف است. باغ کهنه در دوره ایلخانان مغول بیشترین گسترش را یافته بودهاست.[۴] به هرحال ساختمان باغ فین فعلی به دوران شاهعباس اول نسبت داده شده[۵] و میراث فرهنگی ایران طراح باغ را غیاثالدین جمشید کاشانی میداند.[۶] با این وجود منابع دانشگاهی طراح باغ را شیخ بهایی معرفی میکنند.[۷]
کار ساخت و توسعه عمرانی باغ در دوره شاه صفی و شاهعباس دوم نیز ادامه یافت و به اوج رسید. بناهای سردر ورودی، کوشک صفوی و یکی از حمامها محصول این دوره بودهاند. همچنین شاه سلیمان صفوی صفهای پیرامون چشمه فین بنا نمود که احتمالا موجب تغییر نام چشمه فین به چشمه سلیمانیه بودهاست. از اواخر دوره صفویه تا دوره زندیه و همزمان با حمله افغان و لشکرکشیهای نادر شاه، توجهی به باغ نشدهاست. در دوره کریمخان زند و همزمان با وقوع چند زلزله پیاپی، باغ و ابنیه موجود در آن مورد مرمت قرار گرفت و بنای خلوت کریمخانی به آن افزوده گشت.[۸]
در دوره سلطنت فتحعلیشاه قاجار، بخشهایی زیادی به ابنیه باغ افزوده شد. تقریبا مابقی ابنیه موجود در باغ، همگی محصول این دوران است. ولی با مرگ فتحعلیشاه، کار رسیدگی به باغ و درختان آن رها شد و حتی بخشهایی از باغ از میان رفت. با ثبت ملی این اثر در هفتاد سال پیش، رسیدگی و توجه به آن اهمیت بیشتری یافت.[۹] در دوره پهلوی، بنای موزه ملی کاشان بر خرابههای خلوت نظامالدوله و همچنین بنایی در حدفاصل کتابخانه و حمامها ساخته شد و سایر ابنیه نیز مورد مرمت قرار گرفت.[۱۰] سوء مدیریت و بیتوجهی در چند سال اخیر، موجب خسارات جبران ناپذیری به باغ شدهاست.[۱۱]
در سال ۱۹۳۵ و همزمان با ثبت ملی این اثر، ابتدا استخر مرکزی باغ مورد مرمت قرار گرفت.[۱۲] در سال ۱۳۳۶ بنای موسوم به خلوت نظامالدوله که به طور کامل تخریب شده بود، مجددا بنا شد و به موزه ملی اختصاص یافت.[۱۳] مرمت سایر عناصر معماری ازجمله کوشکها در سال ۱۹۷۹ آغاز شد.[۱۴]
در سال ۱۳۸۷ ادامه ساماندهی کف فرش، تهیه پرونده طرح آسیب شناسی و درمان پوشش سبز گیاهی باغ فین، ساماندهی مجاری آب خروجی حوضها و جویهای داخل باغ، مرمت در چوبی گره چینی شده عمارت سر در، آواربرداری و بامسازی کوشک صفوی و ساماندهی راه آبهای آن به انضمام آواربرداری و بام سازی ضلغ غربی و همچنین نصب دوربینهای مداربسته باغ انجام شد.[۱۵]
به دنبال تشکیل پرونده ثبت جهانی این اثر، در سال ۱۳۸۹ یونسکو دستور اعمال تغییراتی در سنگفرش و پیادهروهای باغ صادر نمود که این تغییرات انجام شدهاست.[۱۶]
وجود عناصر آب و درخت که عناصری پویا هستند در کنار ابنیه که عناصر ثابت معماری هستند، هویتی زنده به این اثر فرهنگی و تاریخی بخشیدهاست. باغ فین یکی از مهمترین نمونه باغهای ایرانی است که همچنان زنده و پابرجاست. همچنین این باغ به خوبی روش ایجاد منظر فرهنگی را معرفی میکند. [۱۷]
در طراحی باغ فین، آب اساسی ترین عنصر بودهاست. آب در باغ فین به صورتهای راکد(در استخر مقابل کوشک و حوض خانه صفوی)، روان (در جویها)، فورانی (فوارهها) و جوششی (ظهور آب از حفرههای منظم کف حوض در حوض جوش و حوضخانه صفوی و شترگلوی فتحعلی شاه) حضور دارد. هریک از اشکال گوناگون آب در این باغ، مفهومی خاص را تداعی میکند.[۱۸] آب فراوان و جریان آن در جویهایی با کاشی فیروزهای، در محیطی که آب واقعا کمیاب است و درختانی با سایه گسترده در تضادی بزرگ با کویر خشک و طبیعتی نامهربان است که در پشت دیوارهای باغ گستردهاست.[۱۹]
آب جاری در جویها، استخرها و حوضهای باغ از چشمه سلیمانیه تامین میشود.[۲۰] آب این چشمه ابتدا در استخری در پشت باغ جمع میشود. اختلاف ارتفاع این استخر نسبت به سطح جویها، ایجاد فوارههایی را امکانپذیر کردهاست که به روش ثقلی آب را به بالا پرتاب میکنند.[۲۱]
آب حوض اصلی از دوازده چشمه داخل آن میجوشد که به آن حوض جوش گفته میشود.[۲۲] از آن به بعد، آب در جویهایی با کاشیهای فیروزهای جریان مییابد. رنگی که با رنگ خاکی صحراهای اطراف در تضاد است.[۲۳]
مهمترین گیاهان باغ فین، شامل ۵۷۹ اصله درخت سرو و ۱۱ اصله درخت چنار است.[۲۴] با توجه به قدمت این درختان، به نظر میرسد که درخت سایه گستر و همیشه سبز سرو در طراحی باغ نقش کالبدی داشته و کاشت معدود درختان خزان دار چنار موجود در باغ، فقط به منظور افزایش کیفیت بصری صورت گرفتهاست.[۲۵] به نظر میرسد که کاربرد درخت سرو در ادبیات فارسی به عنوان نماد زیبایی انسان در این انتخاب بیتاثیر نبودهاست.[۲۶]
اغلب درختان باغ، بین ۱۰۰ تا ۴۷۰ سال سن دارند. طی پانزده سال گذشته و بخصوص بعد از سال ۱۳۸۶، مجموعهای از عوامل موجب بروز فاجعه خشکی و بیماری درختان شد. عواملی همچون مهار فیزیکی غیراصولی، دخالت غیر کارشناسانه، سرمازدگی شدید، عبور سیم و کابل برق و لولهگذاریهای تاسیساتی، ایجاد پیادهروهای آهکی و سیمانی و محصور کردن درختان با آن، آبیاری نادرست و غیراصولی، آفت شپشک، نادیده گرفتن دستور غذایی درختان، مشکلات مدیریتی و نادیده گرفتن نظرات کارشناسان موجب گردید تا حداقل ۱۱۲ درخت تاریخی به طور کامل خشک شده و تعداد زیادی هم بین ۳۰ تا ۵۰ درصد آسیب ببینند.[۲۷] مسئولین میراث فرهنگی پایان یافتن «عمر مفید» درختان را دلیل خشک شدن آنها میدانند.[۲۸]
در طراحی اولیه باغ، حفظ تقارن اهمیت ویژهای داشتهاست. به تدریج و با دخالت شاهان، از این تقارن کاسته شدهاست. این خروج از تقارن هم در محورهای تردد در باغ و هم در ابنیه اضافه شده پس از دوره صفویه به چشم میخورد.[۲۹]
در مرکز باغ، کوشک صفوی قرار دارد. حمام کوچک و عمارت سردر سایر ابنیه دوره صفوی را تشکیل میدهند. کوشک قاجاری با نقاشیهای زیبای سقفی و دیواری نیز در انتهای باغ و خارج از محور تقارن باغ واقع است. حمام سلطنتی، موزه ملی، خلوت کریمخانی و اتاق شاهنشین ابنیهای هستند که پس از دوران صفویه به ابنیه باغ افزوده شدهاند[۳۰][۳۱][۳۲]
مجموعه باغ فین در سال ۱۹۳۵ میلادی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.[۳۳] کار ثبت جهانی این اثر که از سال ۲۰۰۷ میلادی آغاز شده بود، چندین سال به طول انجامید و سرانجام در زمستان ۱۳۸۹، مرحله اول ثبت این اثر در فهرست میراث جهانی یونسکو به انجام رسید.[۳۴]
باغ فین در ۹ کیلومتری مرکز شهر کاشان و در انتهای خیابان امیرکبیر فعلی و روستای فین کوچک قدیم قرار دارد.[۳۵] این باغ در مجاورت چشمه سلیمانیه و بالادست دشتی با شیب ملایم قرار دارد.[۳۶] در حال حاضر بخشی از ابنیه موجود به چایخانه و کبابخانه اختصاص دارد. دسترسی به باغ فین از طریق خیابان امیرکبیر صورت میپذیرد. وسایل نقلیه عمومی از جمله مینیبوس از مرکز شهر کاشان این دسترسی را تامین میکنند.[۳۷]
موزه ملی کاشان واقع در این باغ از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۸۹ تعطیل بوده و در بهمنماه ۱۳۸۹ مجددا دایر شدهاست.[۳۸][۳۹] امروزه بازدید از بخشهای گوناگون باغ امکانپذیر است.[۴۰] این مجموعه، در کنار میدان نقشجهان و کاخ چهلستون، بیشترین بازدید کننده و گردشگر استان اصفهان را به سوی خود جلب مینماید.[۴۱]
محتشم از پیروان مکتب وقوع و از مهمترین شاعران مرثیهسرای شیعه است. ترکیببند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروفترین مرثیه برای کشتگان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است.
کمالالدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی شاعر ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، بیشتر دورانزندگی خود را در این شهر گذراند و در همین شهر هم در ربیع الاول سال ۹۹۶هجری درگذشت و محل دفن او بعدها مورداحترام مردم قرار گرفت.نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال الدین در نوجوانی به مطالعه علوم دینی و ادبیمعمول زمان خود پرداخت و اشعار شعرای قدیمی ایران را به دقت مورد بررسی قرارداد. شعرهای او درباره رنج و درد امامان شیعه است و بیشتر جنبه ایدئولوژیک برای پادشاهی صفویان را داشت.
مطلع «باز این چه شورش است...» که از محتشم کاشانی نراقی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژهای دارد.
شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیببند یادشده در شعرها و نوحههایشان سود بردهاند.
او فنون شاعری را از صدقی استرآبادی (ساکن کاشان) فرا گرفت و خود شاگردانی مانند تقیالدین محمد حسینی صاحب «خلاصهالشعار»، صرفی ساوجی، وحشتی جوشقانی و حسرتی کاشانی را پرورش داد.
وی با سرودن دوازده بند در مرثیه شهدای کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟» آغاز میشود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.
وی در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزلهای زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت؛ محتشم پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصرخود جای گرفت ولی نظر به معتقدات دینی خود و احساسات شیعی دربار شاهان صفوی که در صدد تقویت این مذهب (در مقابل مذاهب اهل سنت) بودند به سرایش اشعارمذهبی و مصائب اهل بیت که در نوع خود تازه و بی بدیل بود پرداخت. محتشم پس از چندی به یکی از بزرگترین شعرای ایران در سبک اشعار مذهبی و مصائب ائمه اطهارشیعه بدل گشت و اشعارش در سرتاسر ایران معروفیت خاصی یافت، بطوری که میتوان وی را معروفترین شاعر مرثیه گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی درسرودن اشعار مذهبی به وجود آورد. اولین اشعار مذهبی محتشم در سوگ غم مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر او سرود و پس از آن به سرایش مرثیههایی در واقعه جانسوز کربلا، عاشورای حسینی و مصیبت نامههای مختلف پرداخت(کتاب تاریخ ادبیات)
محتشم در کاشان درگذشت و آرامگاه وی در این شهر - واقع در محله محتشم - زیارتگاه عموم است.
مجموعهٔ آثار این شاعر بزرگ عصر صفوی، پس از مرگ او، توسط یکی ازشاگردانش در شش کتاب جمع شد، که مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات، مثنویات، و ترکیببندهای وی میباشد.
بند آغازین از ترکیببند ویژه و پرهوادار محتشم:
باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است | باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟ | |
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین | بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است | |
این صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو | کار جهان وخلق جهان جمله درهم است | |
گویا، طلوع میکند از مغرب آفتاب | کآشوب در تمامی ذرات عالم است | |
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست | این رستخیز عام، که نامش محرم است | |
در بارگاه قدس که جای ملال نیست | سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است | |
جن وملک بر آدمیان نوحه میکنند | گویا، عزای اشرف اولاد آدم است | |
خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین | پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین |
یکی از قدیمی ترین تمدنهای ایران تمدن سیلک است. تپه های موسوم به سیلک واقع در ۲ کیلومتری جنوب غربی کاشان یکی از کهن ترین مراکز استقرار بشر در فلات مرکزی ایران به شمار می آید. حدود هفت هزار سال پیش مردم سیلک پایه و اساس تمدنی را بنیان نهادند که در دوره های مختلف پیشرفت شایانی را بدست آورد. نشانه هایی از این پیشرفت و ترقی را می توان در آثار سفالین و اشیاء مسی و مفرغی بدست آمده از این تپه ها (تپه های شمالی و جنوبی سیلک) که امروزه زینت بخش اکثر موزه های معتبر ایران و جهان است، مشاهده کرد. اقوام سیلک که دارای ابداعات و نوآوریهای فراوانی در صنایع آن دوران بوده اند، با تمدن بین النهرین و مناطق دیگر ایران ارتباطات فرهنگی و اقتصادی داشته اند. تمدن سیلک به عنوان یکی از نخستین تمدن های دشت نشین برای باستان شناسان از اهمیت قابل توجهی برخوردار می باشد. خاصه آنکه در کوزه گری و نگارگری و استفاده از آجر پخته در بنای ساختمانها و موارد متعدد دیگر به پیشرفتهای قابل ملاحظه ای رسیده بودند. گرچه ردپای این تمدن ناگهان در تاریخ گم می شود و مردم سیلک بر اثر هجوم اقوام تار و مار و گریزان می شوند، اما برخی بر این عقیده اند که ساکنان سیلک پس از ویرانی شهر و دیارشان به چشمه ساران به ویژه نیاسر و نوش آباد پناه برده و آبادیهایی را بوجود آورده اند. با توجه به اینکه در منطقه کاشان آثاری از دوره هخامنشی و اشکانی وجود ندارد و پژوهشهای باستان شناسی نیز در این منطقه بسیار محدود بوده است از تمدن این دوره در کاشان اطلاعات زیادی در دست نیست لیکن کشف سکه های نقره متعلق به دوران هخامنشی و اشکانی در این منطقه نشان از ردپای تاریخ دوره هخامنشی و سلوکی دارد. کشف گنجینه ای متعلق به اواخر هزاره اول قبل از میلاد در روستای مرق گواهی بر امتداد مدنیت در منطقه کاشان تا اواخر دوره هخامنشی است. گرچه اخبار و مدارکی از دوره اشکانیان در این منطقه بدست نیامده است اما قراین متعدد تاریخی خبر از آبادانی و رونق کاشان در دوره ساسانیان می دهد. وجود آتشکده های نیاسر، خرمدشت و نطنز، اشارات مولف تاریخ قم به مناطق باستانی چون نیاسر و نوش آباد، اخباری مربوط به یک شهرک دوره ساسانی به نام سارویه درمنطقه کاشان که به گزارش تاریخ نویسان تا دوره اولیه اسلامی نیز آثاری از آن برجای بوده است همگی گواهی بر این مدعاست.
............................................................................................................
آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی (زاده:۱۲۶۲ کاشان، درگذشته:۱۳۳۸ کاشان) از علما و مجتهدان معاصر شیعه بود.
پدرش علی مدد ساوجی نیز از علمای شیعه بود. در سن ۸ یا ۹ سالگی پدرش در ساوه درگذشت و او در کاشان تحت سرپرستی یکی از شاگردان پدر با نام سید حسین کاشانی قرار گرفت.
از همان کودکی آثار نبوغ در او مشهود بود و در سن ۱۸ سالگی به درجه اجتهاد رسید. علاوه بر فقه در زمینههای کلام، صرف و نحو، ادبیات، تاریخ، ریاضیات، حدیث، رجال، علوم غریبه، عرفان، تفسیر و اخلاق تبحر داشت. او دارای تألیفات فراوانی بالغ بر ۱۵۷ اثر است. کتاب فقهی «منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع» و همچنین کتاب «ریاض الحکایات» از آثار اوست.
از نکات برجسته زندگی وی زهد و ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا و همت بلنداواست.[۱] او در تاریخ مشروطه کاشان نقش چشمگیری داشتهاست.[۲]
خانهٔ عبّاسیها[۱] در سالهای ۱۲۵۲ تا ۱۲۵۴ هجری در محله سلطان امیر احمد کاشان ساخته شده و از لحاظ معماری و تزئینات حائز اهمیت است و با شمارهٔ ۲۰۲۰ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شدهاست.
....................................................................................................................................................
«میرزا تقیخان فراهانی» (۱۲۳۰–۱۱۸۶) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات وی بهشمار میآید. امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شدهاست.[۱] بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده است. بی نینگ مینویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است. از پهلوانی امیر اطلاعی در دست نیست اما ورزش زورخانه در زمان وی رایجترین ورزش بود. لباس امیر جبه بود و به منشیانش نیر دستور داده بود جبه به تن کنند. امیر کلاه بلندی بر سر میگذاشت و موهای وی بلند و از نوع به اصطلاح پاشنه نخواب بود. وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارشهایش مینویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد میدانستند. دکتر پلاک اتریشی مینویسد: پولهایی که به امیر میدادند و نمیگرفت همگی خرج کشتنش شد.[۲]
میرزا تقی فراهانی در سال ۱۱۸۶ در روستای هزاوه متولد شد.[۳] پدر وی کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهانی بود. مادر امیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی داشت و مرگ هر دو فرزندش محمد تقی و محمد حسن را دید. وی در خانه قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشیگری قائم مقام را به دست آورد.[۴]
امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با «جانجانخانم» دختر حاج شهبازخان بود. حاج شهباز خان عموی امیر کبیر بود. بنابر نوشته دکتر پولاک: امیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده است. «جان جان خانم» حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشته است. دومین همسر امیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدینشاه بود که «ملکزادهخانم» نام داشت و به «عزتالدوله» ملقب بود. او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد ازدواج امیر در آمد. امیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده است. این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این معنا از نامهای که امیر به پادشاه نوشته است بر میآید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیان شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.
امیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» که دختر عمویش هم بود، سه فرزند داشت. میرزا احمد خان زاده مشهور به «امیر زاده» و دو دختر که نام یکی از آنها «سلطان خانم» ضبط گردیده است. از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک» خانم نام داشتند.[۵]
نخستین ماموریت سیاسی میرزا تقی خان این بود که پس از قتل گریبایدوف در ایران، از جانب دستگاه دولتی ایران ماموریت یافت تا برای عذرخواهی به عنوان منشی همراه خسرو میرزا به نزد تزار روسیه برود. وی در این سفر در سال ۱۲۴۴ هجری قمری حدود ۲۲ سال داشت. ماموریت دوم وی یک ماموریت تشریفاتی بود که در زمانی که وزیر نظام آذربایجان بود به همراه ناصر الدین میرزای ولی عهد به ایروان رفت تا با تزار روس که به این شهر آمده بود دیدار داشته باشد. نخستین ماموریت سیاسی مهم امیر ریاست هیات نمایندگی ایران در کنفرانس ارزنه الروم در سال ۱۲۵۹ برای حل اختلافات مرزی با دولت عثمانی بود. این ماموریت دو سال به طول انجامید.[۶]
محمد شاه در شب شنبه چهارم سپتامبر ۱۸۴۸ میلادی فوت کرد. کاردار سفارت انگلیس با فرستادن پیکی این خبر را به ناصر الدین میرزا در تبریز رساند. میرزا فضلالله نصیرالملک پیشکار ناصر الدین شاه در مهیا نمودن مقدمات حرکت شاه به تهران درماند و میرزا تقی خان مامور به این کار شد.
میرزا تقی با استقراض سی هزار تومان از یک تاجر تبریزی و تدارک نیروی نظامی کافی همراه شاه راهی تهران شد. شاه پس از شش هفته به تهران رسید. میرزا تقی خان برای حفظ شأن شاه جوان از آمدن چند تن از دوستان نزدیک شاه به تهران جلوگیری کرد و دلیل وی این بود که این افراد با ناصر الدین میرزا از کودکی مانوس بودهاند و احترام مقام جدید وی را رعایت نخواهند کرد. در این مدت مهد علیا در تهران مشغول هماهنگی با سفارت انگلیس برای به قدرت رساندن افراد مورد نظرش بود و میرزا آقا خان نوری که به قم تبعید شده بود را به تهران فراخواند. میرزا نصرالله صدر الممالک که خود را نامزد اصلی صدارت میدانست در منزل حاجی میرزا آقاسی منزل کرده بود و مشغول دسیسه چینی علیه میرزا تقی خان بود. اما شاه که به تهران رسید بلافاصله میرزا تقی خان را به مقام صدارت برگزید و لقب امیر کبیر را به وی اعطا کرد.[۷]
شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴ ناصرالدین شاه بر تخت نشست و امیر نظام را به صدارت اعظمی تعیین کرد. عین فرمان شاه چنین است :
ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسوول هر خوب وبدی که اتفاق می افتد می دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم. به جز شما به هیچ کس دیگر چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم.
نخستین آشوبی که از طرف مخالفین وی در تهران بر پا شد شورش سربازان آذربایجانی پاسدار ارک در تهران تنها چهار ماه و نیم پس از صدارت وی بود که به تحریک برخی از درباریان انجام شد. در این آشوب دو هزار و پانصد سرباز آشوبگر خانه امیر را محاصره کرده و خواستار عزل وی شدند. روز بعد بین محافظین خانه امیر و سربازان درگیری ایجاد شد که موجب کشته شدن دو تن از محافظین شد. امیر به خانه میرزا آقاخان نوری رفت و فتنه با وساطت چند کس از جمله میرزا ابوالقاسم امام جمعه و عباسقلی خان جوانشیر فرونشست. در این آشوب مردم تهران به حمایت از امیر برخاستند و دکانها را بسته و به مقابله با یاغیان پرداختند[۹]
امیر برای انتظام ارتباط با کشورهای دیگر به ویژه اروپاییان اهمیت زیادی قایل بود. وی میرزا محمد علی شیرازی را به وزارت خارجه گماشت و از سفرای خارجی خواست از این پس تمام مکاتباتشان مستقیما با وزیر خارجه باشد و از رجوع مستقیم به شاه یا صدر اعظم خودداری کنند. امیر در لندن و سنت پترزبورگ سفارتخانه دایمی ایجاد کرد. امیر برای افزایش کیفیت ارتباطات خارجی هیاتی از مترجمین ایجاد کرد که میرزا ملکم خان یکی از معروفترین این افراد است.[۱۰]
امیرکبیر در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ برابر ۲۲ ربیعالاول ۱۲۶۵ ق. با عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه ازدواج کرد[۱۱].
امیرکبیر، دو روز پس از عزل به کاشان تبعید شد. اما با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار احتمال میدادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد. بنابراین با کوشش فراوان توانستند حکم قتل وی را از ناصرالدینشاه بگیرند. سرانجام امیرکبیر در روز ۲۰ دی ۱۲۳۰ (برابر با ۱۰ ژانویه ۱۸۵۲ میلادی) در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستهایش به قتل رسید.
کالبد امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به روایت میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی در کتاب مشهور حقایقالخبار ناصری روز بعد از قتل جسدش را در گورستان «پشت مشهد» کاشان به خاک سپردند. چند ماه بعد، به پایمردی همسرش عزتالدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز میشود به خاک سپردند.[۱۲]
اخترشناسی علم بررسی موقعیت، تغییرات، حرکت و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی پدیدههای آسمانی از جمله ستارگان، سیارات، دنبالهدارها، کهکشانها و پدیدههایی مانند شفق قطبی و تشعشعات پس زمینهای فضا میباشد که منشاء آنها در خارج از جو زمین قرار دارد. این رشته با رشتههایی مانند فیزیک، شیمی و فیزیک حرکت ارتباط تنگاتنگ دارد و همچنین با رشتهٔ فضاشناسی فیزیکی (پیدایش و تکامل جهان) ارتباط نزدیکی دارد.
اگر تنها ستارگان مورد مطالعه قرار بگیرند به آن ستارهشناسی (Stellar Astronomy) گفته میشود.
اخترشناسی یکی از قدیمیترین علوم است. اخترشناسان در تمدنهای اولیه بشری به دقت آسمان شب را بررسی میکردند و ابزارهای ساده اخترشناسی از همان ابتدا شناخته شده بودند. با اختراع تلسکوپ، تحولی عظیم در این رشته ایجاد شد و دوران اخترشناسی جدید آغاز گردید.
در قرن ۲۰، رشته اخترشناسی به دو رشته اخترشناسی شهودی و فیزیک کیهان نظری تبدیل شد. در اخترشناسی شهودی به دنبال جمع آوری دادهها و پردازش آنها و همچنین ساخت و نگهداری ابزارهای اخترشناسی هستیم. در فیزیک کیهان نظری به دنبال کسب اطمینان از صحت نتایج به دست آمده از مدلهای تحلیلی و تحلیلهای کامپیوتری هستیم. این دو رشته در کنار یکدیگر رشتههای کامل را ایجاد میکنند که اخترشناسی نظری نام دارد و به دنبال توصیف یافتههای شهودی است. با استفاده از یافتههای اخترشناسی میتوان نظریههای بنیادین فیزیک مانند نظریه نسبیت عام را آزمایش کرد. در طول تاریخ، اخترشناسان آماتور در بسیاری از کشفهای مهم اخترشناسی نقش داشتهاند و اخترشناسی یکی از محدود رشتههایی است که در آن افراد آماتور نقشی بسیار فعال دارند و مخصوصاً در کشف و مشاهده پدیدههای گذرا و محلی امیدوارکننده ظاهر شدهاند. علم اخترشناسی مدرن را نباید با علم احکام نجوم (طالعبینی یا اخترگویی) مقایسه کنید چرا که در طالعبینی یا اخترگویی اعتقاد بر آن است که امور انسانها با موقعیت اشیاء سماوی در ارتباط است. اگرچه اخترشناسی (Astronomy) و طالعبینی یا اخترگویی (Astrology) دو رشتهای هستند که منشأ یکسانی دارند اما اغلب متفکران بر این باورند که این دو رشته از هم جدا شدهاند وتفاوتهای بسیاری بین آنها وجود دارد.
قطب الدین سعید بن عبدالله راوندی، از بزرگترین علما و فقهای شیعه در قرن ششم هجری قمری است.
شیخ قطب الدین، ابو الحسن یا ابو الحسین، سعید بن عبد الله بن حسین بن هبة الله بن حسن راوندی کاشانی، عالم بزرگ، محدث، مفسر، متکلم، فقیه، فیلسوف و تاریخ دان بزرگ شیعه در قرن ششم هجری است. بسیاری اوقات نیز او را به جدش نسبت داده و میگویند سعید بن هبة الله راوندی. پدر و پدر بزرگ قطب راوندی از علمای بزرگ زمان خود بودند. او در راوند کاشان به دنیا آمد و به سال 573 قمری درگذشت.
وی تحصیلات ابتدایی را نزد پدر خویش فرا گرفت. پس از آن در محضر درس شیخ ابو علی طبرسی، عماد الدین طبری و سید مرتضی رازی بهره فراوان برد؛ سپس به شهر قم رهسپار شد تا از علمای آن دیار نیز بهرهمند گردد و در مدتی کوتاه از چهرههای سرشناس شیعه گردید.
قطب الدین در آثار خود موضوعات متنوعی از علوم و معارف اسلامی را به بحث گرفته و در علم تفسیر، فقه، حدیث، فلسفه، کلام، تاریخ و دیگر موضوعات نوشتارهای فراوانی بر جای نهادهاست. وی در نوشتههایش تمام جوانب موضوع را بررسی کرده و به نگاهی گذرا اکتفا نمیکند.
دیدگاه دیگران را-چه موافق و چه مخالف- به درستی نقل میکند و مانند انسانی که حق را برای حق میخواهد به کاوش در نظریات دیگران میپردازد. از این رو، کسانی که در صدد معرفی وی برآمدهاند عباراتی را در وصف شان و منزلت او بهکار بردهاند.
در تألیفات قطب راوندی اثر نبوغ و استعداد ذاتی او را به آسانی میتوان دید. وی در نوشتههای خود به تحقیقاتی عمیق پرداخته و بر نکاتی جالب توجه و زیبا که بر بسیاری از دانشمندان و بزرگان مخفی مانده، دست یافتهاست.
۱ - پدرش
۲ - شیخ ابو علی فضل بن حسن طبرسی صاحب مجمع البیان
۴ - صفی الدین، سید مرتضی ابن داعی رازی و برادرش سید مجتبی
۵ - سید ابو الصمصام، ذو الفقار بن محمد بن معبد حسینی
۶ - شیخ ابو جعفر حلبی
۷ - محمد بن حسن، پدر خواجه نصیر الدین طوسی
۸ - ابو عبدالله، حسن مؤدب قمی
۹ - ابوالقاسم، حسن بن محمد حدیقی
۱۰ - ابو منصور، شهریار بن شیرویه بن شهریار دیلمی
۱ - نصیر الدین حسین بن سعید راوندی، فرزندش
۲ - ظهیر الدین محمد بن سعید راوندی، دیگر فرزند او
۳ - قاضی احمد بن علی بن عبد الجبار طوسی
۴ - قاضی جمال الدین علی بن عبد الجبار طوسی
۵ - فقیه علی بن محمد مدائنی
۶ - فقیه عزالدین محمد بن حسن علوی بغدادی
۷ - زین الدین ابو جعفر محمد بن عبد الحمید بن محمود دعویدار
۸ - رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی
۹ - شیخ منتجب الدین
آثار قطب الدین به بیش از ۶۰ جلد میرسد که در علوم گوناگون و معارف اسلامی نگاشته شده و از آن جملهاند:
۱ - فقه القرآن
۲ - شرح آیات الأحکام
۳ - إحکام الأحکام
۴ - الاختلاف بین المفید و المرتضی فی بعض المسائل الکلامیة
۵ - أسباب النزول
۶ - الأغراب فی الإعراب
۷ - ألقاب الرسول و فاطمة و الأئمة علیهمالسلام
۸ - الإنجاز فی شرح الإیجاز فی الفرائض
۹ - تهافت الفلاسفة
۱۰ - جواهر الکلام فی شرح مقدمة الکلام
زیستشناسی از علوم طبیعی و دانش مربوط به مطالعه جانداران زنده است. این دانش به بررسی ویژگیها و رفتار سازوارهها، چگونگی پیدایش گونهها و افراد، و نیز به بررسی برهمکنش جانداران با یکدیگر و محیط پیرامونشان میپردازد.زیستشناسی شامل موضوعات وسیعی است که دارای تقسیمبندی بسیاری از مباحث و رشتههای مختلف است.از جمله مهم ترین موضوعات آن عبارت از پنج اصل بههموابسته است که می توان آنها را اساس زیست شناسی مدرن نامید:[۱]
میرزا کوچک جنگلی (۱۲۵۷ - ۱۱ آذر ۱۳۰۰ هجری خورشیدی) مبارز انقلاب مشروطه و سردار جنبش جنگل و از نخستین رهبران جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران[۱] (همچنین معروف به: جمهوری سرخ گیلان) بود.
یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۷ ه. ش. در محله قدیمی استادسرا شهر رشت در خانوادهای متوسط چشم به جهان گشود. پدر و مادر وی از خاندان رشوند های الموت قزوین بودند. وی سنین آغاز عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد شهر رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. پس از آن به قزوین رفته و در مدرسهٔ صالحیه تحصیل دروس حوزوی را ادامه داد و چندی هم در مدرسه محمودیهٔ تهران به همین منظور اقامت گزید. پایه آموزش حوزوی، میتوانست وی را در سلک یک روحانی تربیت کند، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند.
میرزا کوچک خان دارای دو خواهر به نامهای کربلایی خانم و سارا خانم و دو برادر به نامهای میرزا محمدعلی خان و میرزا رحیم خان بود، که هر دو بعد از میرزا وفات یافتند. بنا به گفته اطرافیان، او مردی قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمایی متبسم بود واز نظر اجتماعی مردی با ادب، فروتن، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، صریح اللهجه، طرفدار عدل و آزادی و حامی مظلومان بود. میرزا کوچک خان اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری میکرد. میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.
شهید محمد ابراهیم همت (۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضا - ۲۴ اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون)، از فرماندهان سپاه پاسداران ایران در جنگ ایران و عراق بود. او پیش از پیروزی انقلاب از فعالان ضد حکومت پهلوی بود. پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۱ مدت کوتاهی را در جبهه جنگ لبنان و اسرائیل گذراند، و سپس به ایران بازگشت و در جبهههای جنگ ایران و عراق در عملیاتهای مهمی همچون فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان و خیبر مسئولیتهای مهمی را عهدهدار بود. او در اسفند ۱۳۶۲ در طول عملیات خیبر به شهادت رسید.
روحشان شاد باد.
حسین علی آباد فرزند نصرالله نوه ی مرحوم حسین شعبان است که در سال1282هجری شمسی
در کاشان متولد شد.
تا13سالگی در محله ی ولی سلطان زندگی کرد و سپس به تهران عزیمت نمود
و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید.
وی در14 فروردین1380در تهران در گذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
از آثار او ساخت سفارت ترکیه در تهران ، مسجد اعظم کرسی کاشان و
احداث کارخانجات زیادی در تهران و شهرستان های دیگر را میتوان نام برد.
امروزه هنر جایگاه وکارکرد ارزشمند و با اهمیّتی در جامعه یافته است.
افزایش روزافزون شمار هنرمندان و خواستاران هنر و گسترش فعّالیّت های هنری
طبیعتاً نیاز های اطّلاعاتی و شناختی گوناگونی را به وجود آورده است.
هنر در زمانه ی ما با آنچه در دوران های گذشته خوانده می شد تفاوت هایی چشمگیر
و گاه باورنکردنی دارد. آثار هنری گذشته همچنان ارزش هنری خود را حفظ کرده اند؛
امّا امروزه آثاری هنری عرضه می شود که پیشینیان محال بود آنها را در مقوله ی هنر جای دهند.
کاشان شهری که در عرصه ی هنر نیز مانند سایر زمینه ها همواره پیشتاز بوده است ؛
هنرمندان این خطّه ی هنرپرور در رشته های مختلف هنری و هنر های سنتی
و صنایع دستی فعال بوده اند.
امید آنکه این نوشته مفید فایده بوده مقبول طبع دیرپسند هنروران و صاحبدلان خوش ذوق
و فرهیختگان پهنه ی علم و ادب و هنر واقع گردد.انشاءالله
محمد رضا چمنی مجرد
تصاویری از هنر
کاشان کهن شهر تاریخی ایران زمین که چونان ستاره ای بر تارک آسمان کویر ایران
می درخشد و چون عروسی زیباروی،راست قامت و استوار به خودستایی می پردازد
و چشم هر بیننده ای را به این همه شکوه و عظمت و سرافرازی مبهوت و از بیکران
دریای هنر و زیبایی به شگفت وا می دارد.
سخن از کاشان با آن پیشینه ی تاریخی پر افتخار و فرهنگ غنی و پویای آن و شناخت
و آگاهی از آثار تاریخی آن می باشد.
.........................................................................................................................................
...........................................................................................................................................
«پیتر دلاوله» در سفرنامه خود کاشان را چنین توصیف می کند:
«شهر کاشان در کنار یک جلگه ی وسیعی و پای چند تپه مرتفع بنا شده و بسیار گرم
است.زمستان در آنجا عملاً وجود ندارد و برعکس تابستانش طاقت فرساست.
فقط وجود میوه های فراوان به خصوص انار باعث می شود مردم بتوانند این هوای گرم
را تحمل کنند.»
«توماس هربرت»در سفرنامه ی خود چنین می نویسد:
«کاشان از نظروسعت،ثروت و زیبایی دومین شهر ایران به شمار می رود. کاشان بزرگ
و زیبا و قدیمی و خیلی آباد و آراسته است. این شهر اشرافی مانند(بورک)و(نوریچ)
انگلستان می باشد.چهارهزار خانوار دارد. خانه ها هم بزرگ و مزیّن به نقش نگارهای
گوناگون است.حمام ها و گنبد های مساجد با کاشی فیروزه ای پوشیده شده و
بازار ها وسیع و مملو از اجناس و قماشهای ابریشمی و قالی زربفت و کالاهای دیگر
می باشد که در هیچ کجا بدین زیبایی و خوبی دیده نمی شود.»
«ژان شاردن»اعتقاد دارد که:
«در هیچ کجای ایران به اندازه ی کاشان،ساتن،مخمل،بافته سطحی و ابریشم
گلدوزی شده با ابریشم طلا و نقره دوزی شده ساخته نمی شود.»
«ادوارد براون»بعد از دیدن کوچه ها و بازار کاشان این شهر را چنین توصیف می کند:
«این شهر از سه جهت شهرت دارد:اول اینکه در آنجا ظروف مسی بسیار زیبا
و محکمی می سازند،دوم اینکه عقرب های خطرناکی دارد ولی عقربهای آن هرگز
غریبه ها را نیش نمی زنند بلکه با خود سکنه کاشان خصومت دارند.سومین
شهرت کاشان عبارت از ترسو بودن سکنه ی آن است که من تصور می کنم
به نسبت زیاد اغراق باشد ولی ایرانی ها معتقدند که کاشی ها خیلی ترسو
هستند.»{البتّه قابل توجه خوانندگان محترم استثناء هم وجود دارد}
«مادام ژان دیولافوا»که در قرن سیزدهم از کاشان دیدن کرده در کتاب
«ایران ، کــلـدوه و شــــــوش» آورده است:
«امروزه نیز کاشان یکی از شهر های آباد و پرثروت ایران است مردمانش همه هنرمند
و صنعتگر هستند.خانه ها با خشت و گل ساخته شده اند و تمیزند.دیوارها بلند
هستند و کوچه ها را از ریزش خاک کثیف نمی کنند.تقریبا تمام کوچه ها سنگفرش
شده و دارای مجراهایی هستند که آب باران را منتقل می کنند و آب می پاشند و
اگر چه شاید مسافرین اروپایی شهرهای کثیف شرقی را دیده اند گفته مرا حمل بر
اغراق گویی کنند ولی من اطمینان می دهم که آنچه نوشته ام واقعیت دارد.»
............................................................................................
یک دعای بنده در نهان برابر هفتاد دعای آشکار است.
امام رضا(ع)
دنیا منزل گذران و آخرت منزل جاودان است.
امیرالمومنین حضرت علی(ع)
خداوند نماز را برای پاک شدن شما از کبر واجب کرد.
حضرت زهرا(س)
شتاب در رفتار،وقار و سنگینی را از انسان مومن دورمی کند.
امام موسی کاظم(ع)
عملی نباشد جز به وسیله نیت.
امام سجاد(ع)
سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران) شاعر و نقاش ایرانی بود. او از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شدهاست. وی پس از ابتلا به بیماری سرطان خون در بیمارستان پارس تهران درگذشت.[۱]
سهراب سپهری در 15 اردیبهشت ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمده که بطور رسمی زادروزش را ۱۵ اردیبهشت ثبت کردهاند.[۲] پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگرافخانه کاشان، پدرش «اسدلله» و مادرش «ماه جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.[۳]
دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان خرداد ۱۳۲۲ گذراند و پس از فارغالتحصیلی در دورهٔ دوسالهٔ دانشسرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد.[۴] در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان زندگی خوابها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزهها شروع به کار کرد و در هنرستانهای هنرهای زیبا نیز به تدریس میپرداخت.[۵]
وی به فرهنگ مشرق زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی رو چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبانها نیز علاقه داشت از اینرو ترجمههایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را انجام دادهاست.[۶]
در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمنا در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام نویسی کرد. وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاهها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاههای نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزئینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج نیز مبتلا بود، در سال ۱۳۴۰ فوت میکند. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کنارهگیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاههای بیشتری را برگزار نمود.
سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از اینرو آثار وی همیشه با نقد و بررسی همراه بوده که برخی از این کتابها چنین میباشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره» و نگاهی به «سهراب سپهری».
ملا محمد محسن فیض کاشانی (زادهٔ ۱۰۰۷ در کاشان – درگذشتهٔ ۱۰۹۰ هجری قمری در کاشان)، حکیم فیلسوف، محدث و عارف دوره صفوی و از دانشمندان شیعهاست. نام او محمدمحسن بن مرتضی مشهور به ملا محسن و تخلصش فیض بودهاست.
ملا محمد محسن شاگرد ملاصدرای شیرازی و داماد بزرگ او بودهاست. در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر و شعر و ادب توانا و در تمامی اینها و رشتههای دیگر آثاری از خود به یادگار گذاردهاست.
فیض کاشانی در شهر کاشان زاده شد. خاندان او عموماً از علماء و دانشمندان خوشنام کاشان بودند، بویژه جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضی و برادرانش مولی محمد معروف به نورالدین و مولی عبدالغفور و فرزندان آنها محمد هادی بن نورالدین و محمد مومن عبدالغفور و فرزند خود فیض مولی محمد ملقب به علم الهدی همگی دارای مقام عالی دینی بودند که تالیفات و تصنیفات نفیسی داشتهاند.
وفات فیض به سال ۱۰۹۰ هجری قمری اتفاق افتاده و مدفن او در کاشان در مقبرهٔ بنام کرامت یا کرامات واقع است.
فیض در طول زندگی خود شاگردان متعددی داشته که گروهی از آنان، خود از علما و دانشمندان بزرگ محسوب میشوند و از آن دست میتوان مولی ابوالحسن شریف فتونی عاملی اصفهانی مولف تفسیر مرات الانوار و علامه مجلسی صاحب بحارالانوار و سید نعمت الله جزایری مولف انوارالنعمانیه را نامبرد که از او اجازهٔ روایت داشتهاند.
سراج السالکین، منتخب مثنوی معنوی تعداد اشعار فیض به سیزده هزار بیت بالغ میشود.
آثاردیگرش: وافی، صافی، شافی، محجه، نخبه، ندبه، مکاتیب، مفاتیح، تفاسیر، ۱۰ـ سفینة البحار، منهاج النجاة، ابواب الجنان، علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین، جلاء العیون، جلاء القلوب، قرة الاصول، شراب طهور، اصول عقاید، اصول اصلیه، بشارة الشیعه، معتصم الشیعه، توحید، تنویر، تشریح، شرائط الایمان، ۳۳ـ خلاصة الاذکار، اخوان الصفا، شوق مهدی، دهر آشوب، دفع بلیات، رفع آفات، معیار ساعات، موارد مختلف، لب حسنات، وسیله ابتهال، ۴۴ـ منتخب فتوحات، منتخب غزلیات، منتخب اوراد، ترجمه طهارة، ترجمه صلاة، ترجمه زکوة، ترجمه حج... ، شهاب ثاقب، ۵۲ ـ فهرست علوم، معارف اصول، تعیین حقوق، حقایق و اسرار دین، ثنای معصومین، حقیقت علم و علما، شرح صحیفه سجادیه، رساله ثبوت ولایت، اختلاف مذاهب، تعیین حق، ۶۲ـ غزلیات، مسمیات، مثنویات، جبر و تفویض، جبر و اختیار، عوامل ملا محسن، اجوبه مسائل، لئآلی،۷۰ـ الوافی حواشی و...
بیا تا مونس هم، یار هم، غمخوار هم باشیم
انیس جان غمفرسودهٔ بیمار هم باشیم
شب آید، شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم
شود چون روز، دست و پای هم، در کار هم باشیم
یکی گردیم، در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده، خدمتگار هم باشیم
نمیبینم بهجز تو همدمی، ای «فیض»، درعالم
بیا، دمساز هم، گنجینهٔ اسرار هم باشیم
خانه بروجردیها از آثار تاریخی شهر کاشان است. این بنا در محلهٔ سلطان میراحمد واقع است و در نیمهٔ دوم قرن ۱۳ هجری ساخته شده و تحت شماره ۱۰۸۳ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شدهاست. این خانه با بادگیرهای قرینه هلالی شکل زیبایی بر بام تالار و کلاه فرنگی روی آن یکی از زیباترین جلوه های معماری ایرانی را به معرض نمایش می گذارد. به طوری که در کتیبه چهار طرف تالار آن آمده است ، ساخت بنا به سال 1292 ه-ق باز می گردد.
نقاشیهای ارزنده و گچبریهای این خانه، زیر نظر کمالالملک، نقاش بزرگ ایران اجرا شدهاست. بانی این خانه، حاج سید حسن نطنزی از بازرگانهای نطنزی مقیم کاشان و معمار آن استاد علی مریم کاشانی بودهاست. خانه بروجردی اکنون محل اداره میراث فرهنگی کاشان است
محمودخان ملکالشعرا (۱۲۲۸ ه.ق - ۱۳۱۱ه.ق)، معروف به محمودخان صبا[۱] و شاید ملقب به «شریف»*، شاعر و هنرمند دوره قاجار و دوره ناصری بود. او افزون بر سرودن شعر، نقاشی توانا و خوشنویسی چیره دست بود. او در قلمداننگاری، مجسمهسازی و برخی دیگر از رشتههای صنایع دستی نیز طبع آزمود ولی بیشتر به سبب نقاشیهای آبرنگ و رنگ روغنیاش شهرت دارد.[۲]
او فرزند محمدحسینخان عندلیب نوه فتحعلیخان صبای کاشانی، ملکالشعرای دربار فتحعلیشاه قاجار بود و در تهران متولد شد.
نیاکان فتحعلی خان صبا از خاندان کردنژاد «دنبلی» آذربایجان بودند که هنوز هم در تبریز و خوی و پیرامونهای آن سکنی دارند و از دوران صفویه به بعد اغلب فرمانروایان آذربایجان از این خاندان برگزیده میشدند و مردان دلیر و میهن دوست و دانشمند از میان آنان فراوان برخاسته است.
نیای فتحعلیخان، امیر غیاث بیک که از سپهسالاران بنام عهد صفوی بود در جنگی که اتفاق افتاد، به علت اشتباهی که در فرماندهی لشکر مرتکب گردید، باعث کشته شدن گروهی از جوانان زبده خاندان دنبلی شد و از بیم پرخاش برادرش امیر مرتضیقلی خان دنبلی و شرمساری از روی پسر کشتگان، دیگر به آذربایجان برنگشته در کاشان منزوی گردید و به سال ۱۱۴۶ هجری قمری چشم از جهان فرو بست.
فرزند امیر غیاث بیک، آقا محمد ضرابی، معاصر نادرشاه و کریمخان زند، پس از مرگ پدر در کاشان ماندگار شده ضرابخانه آن شهر را در عهده گرفت و بدین مناسبت به «ضرابی» مشهور گردید.
فرزند او فتحعلیخان، ابتدا از شعرای دربار لطفعلیخان زند بود و پس از شکست و کشته شدن شاه زند، به در بار قاجار پیوست و در عهد فتحعلیشاه سمت ملکالشعرائی دربار و حکومت قم و کاشان و ساوه و نراق و حدود جوشقان و نطنز تا اصفهان با او بود.
پس از فوت فتحعلیخان ملک الشعرا به سال ۱۲۳۷ هجری قمری فرزندش محمدحسینخان متخلص به عندلیب به جانشینی پدرش سمت ملکالشعرائی دربار فتحعلیشاه و محمدشاه را به دست آورد. وی که علاوه بر شاعری از صنایع یدی نیز بهرهیی داشت به سال ۱۲۶۵ هجری قمری یعنی در سالهای سلطنت ناصرالدین شاه درگذشت.
عندلیب سه فرزند ذکور از خود بجای گذاشت، یکی میرزامحمودخان ملکالشعرا صاحب ترجمه، و دیگری میرزا محمدخان خجسته معروف به «ندیم باشی» و سومی باباخان که اواسط عمر درگذشت. محمودخان و محمدخان که در محیط فضل و کمال پرورش یافته بودند مقدمات علوم زمان را در نزد عم خود محمدقاسم خان متخلص به فروغ فرا گرفته و به زیور دانش و هنر آراسته گردیدند، لسانالملک سپهر بارها میگفته است:
«الحق میرزا محمد خان برادر میرزامحمودخان است در جمیع کمالات.»[۳]
همچنان که آثار منظوم محمود خان اندک است، آثار منثور و مدونش نیز بسیار نادرست زیرا این هنرمند و دانشمند بزرگ تمام اوقات شبانه روزی خود را به کسب دانش و مطالعه و آفریدن آثار هنری گذرانیده او را برای تألیف و تدوین مجال کافی نبوده است. از نوشتههای او جز نمونهیی چند، چیزی بدست نیست از آن جمله مقدمهیی بر منشات قائممقام نوشته که در آغاز چاپ تهران و تبریز جا دادهاند و دو نمونه دیگر در کشکول فرهاد میرزا به چاپ رسیده است .
اعتماد السلطنه در المآثر والآثار (تألیف ۱۳۰۶ هجری قمری) نوشته که در آن سالها به فرمان ناصرالدین شاه مشغول تألیف کتابی در تراجم صاحبان القاب آن زمان بوده است ولی ظاهراً موفق با تمام آن نشده و اکنون چیزی از آن به دست نیست. [۳]
محمودخان تصویرهایی دقیق و مستند از بناهای زمان خود ساخت. کیفیت لطیف و درخشان برخی از این آثار تازگی داشت همچنین طرز پرداز نقطهایاش هم بیسابقه بود. ولی اوج نوجویی او را در نقاشی رنگ روغنی معروف به استنتاخ (حدود ۱۲۷۲ق) میتوان مشاهده کرد. این اثر نه تنها اثری تازه و یکتا در آن زمان بود حتا میتوان آنرا دیشنمونهای برای نقاشی نوگرای معاصر دانست. از دیگر آثارش عمارت بادگیر (۱۲۷۸ ق)، منظره خیابان الماسیه (۱۲۸۸ ق)، کاخ گلستان (۱۲۹۷ق)، صحن آستان حضرت رضا (۱۳۰۳ق) را میتوان نامبرد.[۲] اغلب این آثار در موزه کاخ گلستان در معرض دید عموم هستند.
از محمودخان ملکالشعرا آثار بدیعی در خوشنویسی هم بجا مانده است. او که به نستعلیق و شکستهنستعلیق تسلط داشت آثار سیاهمشق بدیع و هنرمندانهای بجا گذاشته است.
محوطه باستانی سیَلْک که در منطقه فین کاشان واقع شدهاست و قدمتی در حدود هفت هزار سال دارد.
سیلک یکی از مکانهای تاریخی پس از تمدن جیرفت کرمان در فلات ایران است که مدارک نوشته از دوران پیش از هخامنشی در آن پیدا شده ولی خطی که همزمان با آغاز تاریخ در ایلام به وجود آمدهبود، تحت نام پرتو ایلامی شناخته شده پس از رها شدن این پایگاه بازرگانی از میان رفت. در هنر سیلک جنبه تزیینی آن شدید است و هنری است که آریاییها با خود آوردهاند.
تمدن اقوام تپههای سیلک در ۲۵۰۰ سال پیش مغلوب تمدن آریایی شد که آثار آنها در لایههای گوناگون حفاری از قبیل ظروف لولهدار بلند با نقش اسب و خورشید و جنگافزار آهنی و شمشیر و نیزههای بلند کشف شدهاست.
محوطه باستانی سیَلْک در ضلع جنوب غربی کاشان و در سمت راست جاده کاشان به فین قرار دارد و از دو تپهٔ شمالی و جنوبی که در فاصله ۶۰۰ متری یکدیگر قرار دارند و دو گورستان تشکیل شدهاست.
یکی از گورستانها که گورستان الف نامیده میشود ۳۵۰۰ سالهاست و در ۲۰۰ متری جنوب تپهٔ جنوبی واقع شدهاست که امروزه بر روی آن بلواری ۲۴ متری به نام بلوار امیرالمومنین کشیده شدهاست. گورستان دیگر که گورستان ب نامیده میشود ۳۰۰۰سال قدمت دارد و در زیر باغها و زمینهای کشاورزی ضلع غربی تپهها قرار دارد.
تپه سیلک در حقیقت زیگورات یا محل عبادت اقوام باستانی بودهاست که از گل رس و سفال ساخته شدهاست. این بنای تاریخی تا سال ۱۳۱۰ خورشیدی شناسایی نشده بود و در میان مردم کاشان به شهر نفرین شده معروف بود تا اینکه با کاوشهای باستانشناسان خارجی کشف شد.
در خرابههای تپه باستانی سیلک چند اسکلت انسان و ظروف قدیمی پیدا شدهاست که این اشیاء در موزههای لوور فرانسه، موزهٔ ملی ایران و موزهٔ باغ فین و موزه ایی در جنب این بنای باستانی قرار داده شدهاست. از نکات قابل توجه این منطقه باستانی وجود خرده سفالهای چند هزار ساله روی زمین و پیرامون این تپهها است.
په تاریخی سیلک در ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شماره ۳۸ در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسید. سیلک دارای ۲ تپه شمالی و جنوبی است. قدمت قدیمیترین آثار به دست آمده از تپه شمالی به حدود ۷۵۰۰ سال قبل میرسد و آخرین آثار یافتشده از تپه جنوبی مربوط به ۵۰۰۰ سال پیش است.
برخورد دو قوم ایرانی و بومی را میتوان در آثار باستانی بازمانده در تپهٔ سیلک کاشان به خوبی دید. در آنجا دو گروه متفاوت با دو نوع آداب و رسوم و فرهنگ متمایز دیده میشود. در سیلک نزدیک روستای پیش از تاریخ بومیان آثار یک دژ مستحکم که دارای کاخ و محلهٔ مسکونی و شهر مردگان است، دیده میشود. درگذشتگان قوم تازه وارد مانند بومیان در زیر اتاقهای مسکونی بخاک سپرده نشدهاند. آنان را در شهر مردگاه به خاک میسپردند و لوازم زندگی آنها را مانند ظرف، سفالینه، کلاه خود، اشیاء زینتی و لوازم مربوط به اسب را همراه آنان در گور میگذاشتند. بر روی سفالینهها نقش اسب دیده میشود و این نشان آنست که اسب در زندگی آنها اهمیت بسیاری داشته است.
اندیشهٔ زایش و مرگ یکی از نخستین اندیشههای فلسفی ایرانیان بود. آنان مرگ را تولد دیگر میدانستند و از اینرو درگذشتگان را به شکلی که کودک در شکم مادر دارد با پاها و دستهای جمع شده بر روی سینه بخاک سپردند تا بهمان گونه که به این دنیا آمدهاند به دنیای دیگر وارد شوند. بر روی گور که آن را همچون خانهٔ آخرت میپنداشتند سنگها و الواح گلی بصورت خرپشته و شیروانی مانند گذاشته شدهاست و این ادامهٔ سنت خانهسازی آنها در مناطق بارانخیزی است که از آنجا کوچ کردهبودند. این روش بامسازی در نخستین گورهای دوران هخامنشی مانند آرامگاه کورش نیز دیده میشود و نمودار آن است که این قوم ایرانی پیش از آمدن به فلات ایران چندین سده در نواحی باران خیز ساحل غربی و جنوبی دریای خزر زیستهاند و از آن راه به فلات ایران رسیدهاند.[۱]
خانه طباطباییها که تحت شماره ۱۵۰۴ به ثبت رسیده، در نیمهٔ دوم سده ۱۳ هجری بهوسیله حاج سید جعفر طباطبایی از بازرگانان نطنزی مقیم کاشان در محله سلطان امیر احمد احداث شدهاست.
معمار سازندهٔ آن استاد علی مریم کاشانی و گچ بریها و نقاشیهای آن به وسیلهٔ شاگردان میرزا ابوالحسن صنیع الملک غفاری کاشانی، زیر نظر این هنرمند بزرگ انجام شدهاست.
.................................................................................................................
................................................................................................................
افضل الدین محمد پسر حسن پسر حسین پسر محمد خوزهای مرقی کاشانی شناخته شده به باباافضل کاشی یا کاشانی شاعر و عارف ایرانی در واپسین سالهای سده ششم هجری زاده شد. باباافضل همدوره با تازش مغول میزیست. بابا افضل کاشانی در تمام مدت عمر خود در کاشان ساکن بوده و اوقات خود را به تدریس و تألیف و تحقیق و مباحثه گذراندهاست. برخی خواجه نصیرالدین طوسی را شاگرد و یا خویشاوند وی میدانند[۱].
شعر زیر از اوست:
ده بار از این نه فلک و هشت بهشت | هفت اخترم از شش جهت این نامه نوشت | |
کز پنج حواس و چهار ارکان وسه روح | ایزد به دو گیتی چو تو یک بت نسرشت |
در ضمن خواجه نصیرالدین طوسی شعر زیر را در وصف بابا افضل سرودهاست.
وفاتمدفن باباافضل در بلندترین نقطه منتهی الیه غرب روستای مرق واقع است؛ این دهکده در 42 کیلومتری شمال غربی کاشان قرار دارد، که یکی از ییلاقات خوش آب و هوای این شهرستان است. بر طبق منابع، قدمت این روستا به عهد هخامنشیان می رسد. آرامگاه حکیم از بناهای عهد مغولی است، در داخل این بقعه دو قبر دیده میشود که یکی مرقد افضل الدین و دیگری به نام پادشاه زنگبار شهرت دارد. بنابر روایات، پادشاه زنگ هنگام سیر و سیاحت در برخورد با افضل الدین مجذوب و مرید وی شده و تا آخر عمر در خدمت بابا زیسته و پس از مرگ در جوار مرقد او دفن گردیدهاست. مدفن باباافضل زیارتگاه مورداحترام اهالی روستاست و اهالی مردگان خویش را در گورستان جوار مقبره دفن می کنند. یک شاعر محلی روستای مرق را این گونه وصف کرده است: خوابیده دره ای میان حصار بلند کوه سبز ولبریز دلاویزترین هلهلهها وهنوز بوی شیرین صداقت کم وبیش گردن آویز در و پنجرهها رد پایی کمرنگ مانده از هی هی چوپان در دشت سقف ییلاق بلندش آبی از بلندی هایش شهر کاشان پیداست ماه فروردینش با زمستان همدست تیر تابستانش دل سپرده به بهار گاه شهریور ماه مهرگان جشن درختان بلند زیباست از بهار گل سرخ فصل رنگین گلاب تا گل انداختن صورت گل از سرما کبک وگنجشک وکلاغ طرقه وکرکس وزاغ هدهدوبلبل وسار در گروه آواز از سر تپهٔ باباافضل نغمه هایی به فرحبخشی پرواز خیال می سپارند به رگهای نسیم تا به مهمانی پررنگ اهالی ببرد چون سوغات خانهٔ مادر من هم آنجاست [۲]. آثاروی مؤلف چند رساله در تصوف و سلوک و حکمت به زبان پارسی است که در منتهای فصاحت و شیوایی نوشته شده. بهمین جهت در زبان پارسی نویسندهای بسیار زبردست بودهاست. شیوه نثر بابا افضل بسیار پخته و به اصول متقدمان نزدیک است. در رسالات خود کوشیده لغات فارسی را به جای اصطلاحات عربی قرار دهد. وی چند رساله در تصوف و سلوک و حکمت به زبان فارسی دارد با متنی بسیار فصیح. رسالههای عمده او به شرح زیر است: 1- المفید للمستفید. 2- ساز و پیرایه شاهان پرمایه. 3- منهاج المبین در منطق. 4- مدارج الکمال. 5- عرض نامه. 6- جاودان نامه. 7- راه انجام نامه. 8- مبادی موجودات. 9- ترجمه رساله نفس ارسطو. 10- ترجمه رساله تفاحه ارسطو. 11- رساله زجرالنفس یا ترجمه رساله ینبوع الحیات. 12- رساله سؤال و جواب. 13- رساله چهار عنوان. 14- شرح فصوص الحکم. 15- آیات الصنعه به عربی. 16- مجموعه رباعیات. 17- مکاتیب و تقریرات. 18- منتخب کیمیای سعادت امام محمد غزالی |
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .
دوستانی ، بهتر از آب روان .
*****
و خدایی که در این نزدیکی است :
لای این شب بوها ، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه .
*****
من مسلمانم.
قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه ، مهرم نور .
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .
سنگ از پشت نمازم پیداست :
همه ذرات نمازم متبلور شده است .
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را ، پی تکبیرة الاحرام علف می خوانم
پی قد قامت موج.
*****
ابو مروان عبد الملک بن زهر از اطبای مشهور اندلس در سال 1100م.متولد شد. معلم دروس
طب ابن رشد بوده است.
ابن زهر از راه تجربه و آزمایش ، شیوه های معالجه را اصلاح و ثابت کرد طبیعت که بر همه افعال
و اعمال بدن تسلط دارد می تواند بدون دوا و پزشک،برخی از امراض را درمان کند.
مدتی وزیر عبدالمومن موحدی بود. کتاب(التیسیر فی المداوه و التدبیر)از جمله آثار مهم اوست
که به زبان لاتین ترجمه شده و در میان کتب اروپایی به آون زوآر (Avenzoar)معروف است.
ابن زهر در سال1162م.در شهر سویل درگذشت.
سپاس پروردگاری را که ما را مستعد نیکبختی و خوشی فرماید تا درقافله ی سعدا
داخل شویم.
حمد آن محبوب کریمی را که به اعطای استعداد به طاعت خود ما را در
صف اولیاء و یاری شدگان قرار می دهد.
و از آن پس که این راه رابشناسیم و طی کنیم در کنار شهدا قرار گرفته
و با شمشیر شرر بار خود دشمنان شرک و کفر را نابودکنیم.
آری او یاری کننده و ستوده و پسندبده است.
حکمت4 شناخت ضدّ ارزش ها (اخلاقی و تربیتی)
حضرت علی (ع)فرمودند:ناتوانی ، آفت و شکیبایی ، شجاعت و زهد ثروت است
و پرهیزکاری سپر نگه دارنده است
و چه همنشین خوبی است ، راضی بودن وخرسندی.
حکمت5 شناخت ارزش های اخلاقی (اخلاقی،سیاسی،اجتماعی)
حضرت علی(ع) فرمودند:دانش ، میراثی گرانبها ، و آداب ، زیور های همیشه تازه ،
و اندیشه ، آیینه ای شفاف است.
حکمت6 ارزش رازداری و خوشرویی (اخلاقی،سیاسی،اجتماعی)
حضرت علی(ع)فرمودند:سینه ی خردمند صندوق راز اوست، و خوشرویی وسیله ی دوست
یابی، و شکیبایی ، گورستان پوشاننده ی عیب هاست.
و یا فرمودند:پرستش کردن وسیله ی پوشاندن عیب هاست ، و انسان از خود راضی دشمنان او فراوانند.
خوک ها به لحاظ فیزیک بدنی قادر به دیدن آسمان
نیستند
وقتی که به شدت عطسه می کنید ، ممکن است
دنـده شما بشکند و اگر عطسه خود را حبس کنید
مــمکــن است یک رگ خــــونی در ســر و یا گردن
شما پاره شود وشما بمیرید
جلیقه ضد گلوله،ضدآتش،برف پاک کن های شیشه
جلوی اتومبیل و چاپگرهای لیزری توسط زنان اختراع
شدند
تنها غذایی که فاسد نمی شود عسل است
کروکودیل نمی تواند زبانش را به بیرون دراز کند
حلزون می تواند سه سال بخوابد
تمامی خرس های قطبی چپ دست هستند
درسال 1987خطوط هوایی امریکن ایر لاینز توانست با
حـــذف یک دانه زیتون از هـــــر ســـالاد سرو شده در
پروازهای درجه یک خود ،چهل هزار دلار صرفه جویی
کند
فیل ها تنها جانورانی هستند که قادر به پریدن
نیستند
آرمسترانگ،نیل آلدن
فضانورد آمریکایی و اولین مردی که به ماه قدم گذاشت.درسال1930به دنیا آمد.در جنگ کره خلبان نیروی هوایی بود.
درفاصله1955تا1971درناسا مشغولکار بود و در سال1962 فضانورد شد. در سال1969فرمانده آپولو11بود.
هنگامی که در ماه اولین گام را برداشت،گفت:((این یک قدم کوچک برای یک انسان،ولی گامی غول آسا برای بشریت است.))